زمینهشناسی بیانیه
کتاب تحف العقول عن آل الرسول یکی از مجامع حدیثی شیعه، از شیخ بحرانی متوفای 381 هجری است. نویسنده در این کتاب منتخبی از احادیث پیامبر اکرم(ص) و ائمه شیعه(ع) به صورت تفکیک شده جمعآوری کرده است. همچنین ایشان سخنرانی تاریخی از امام حسین(ع) خطاب به مردم و علما در مکه را نقل کرده است. محتوای سخنرانی امام(ع) نشانگر این است که این سخنرانی قبل از حرکت امام به سمت کوفه صورت گرفته است. امام در این خطبه دلیل به وجود آمدن انحراف، فساد و بیعدالتی جامعه اسلامی را، عدم انجام وظیفه و سکوت و سکون عالمان دین در مقابل قدرت کلان سیاسی دانسته است. گویا امام در این سخنرانی با صدور یک مانیفست و بیانیه سیاسی میخواهد با آسیبشناسی جامعه دینی و ریشهیابی آن، انگیزه و هدف قیام خود را روشن سازد و بگوید به دلیل فساد حاکمان و بیتوجهی عالمان، انحرافی عمیق در جامعه اسلامی پیش آمده است، عالمان باید از فرصتی که پیش آمده و احتمالاً دیگر پیش نخواهد آمد، استفاده کنند و جلو این انحرافات را بگیرند و آن را به جایگاه اصلی خود بازگردانند. اگر علما این وظیفه را انجام دهند که مطلوب حاصل است ولی با توجه به آلودگی آنان به دنیا و ترس از قدرت چنین چیزی بعید است. بنابراین من بهعنوان یک عالم دینی میخواهم خود راساً به آن اقدام کنم. ایشان از علما و مردم میخواهند که در این امر مهم و بهعنوان تکلیف دینی او را یاری رسانند. سخن امام با استناد به قرآن کریم اینگونه شروع میشود:
هشدار به عالمان دين
اعْتَبِرُوا أَيُّهَا النَّاسُ، بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ، مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ إِذْ يَقُولُ لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ
ای مردم از موعظههای خداوند به دوستان خود، در مورد نکوهش علمای یهود عبرت بگیرید. آنجا که میفرماید: چرا عالمان دینی و دانشمندان، مردم را از اندیشههای نادرست نهی نمیکنند.
امام با اشاره به این آیه از قرآن کریم، وَ تَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ. لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ؛ و بسيارى از آنان را مىبينى كه در گناه و تعدّى و حرامخوارى خود شتاب مىكنند. واقعاً چه اعمال بدى انجام مىدادند. چرا الهيّون و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه آلود و حرامخوارگىشان باز نمىدارند؟ راستى چه بد است، آنچه انجام مىدادند. (سوره مائده، آيه62-63) ایشان عالمان را توبیخ میکنند و میپرسند: چرا علمای یهود، مردم را از باورهای گناه آلود و حرامخواری نهی نمیکنند. این کار آنان بسیار ناپسند است. قرآن برای گنهکاران «یعملون» و برای عالمان «یصنعون» آورده است. یعنی اگر آنها عمل حرام مرتکب میشوند اینها با سکوت خود، جامعه را اینگونه میسازند و گناه و حرامخواری را نهادینه میکنند. آنچه آن عالمان عمل میکنند مخالف آن چیزی است که پیامبران آنها عمل میکردند. پس اینها به دروغ خود را پیرو انبیاء میدانند.
چرا امام حسین (ع) این سخن را فرموده است؟ این سخنان امام احتمالاً مبتنی بر چهار پیشفرض است:
- خداوند انسان را به منظور رسیدن به کمال اختیاریش خلق کرده است. انبیا با حضور خود در جوامع انسانی، جوامع خود را به نقد کشیده و از هر آنچه در جامعه اتفاق میافتد و مخالف کمال آدمیان است مردم را انذار کرده، باز میدارند و هر آنچه در بین آنان نیست و برای کمال آنان ضروری است، آنان را به آن ترغیب و تبشیر میکنند. بنابراین آنچه موجب کمال انسانی انسان است، «معروف» و آنچه موجب دوری انسان از کمال انسانی اوست، «منکر» است.
- تشخیص درست و نادرست امور دنیا بر عهده عقل است و تشخیص درست و نادرست کمال معنوی انسان که مرتبط با مبدا و معاد است و به عالم غیب تعلق دارد بر عهده عالمالغیب و شهاده، یعنی خداوند است. اوست که میداند کمال معنوی و اخروی مخلوقش به چیست و آن را به صورت کلی برای همه انبیا توضیح داده است.
- تشخیص معروف و منکر هر عصری بر عهده پیامبر آن عصر است. تشخیص خوب و بد، درست و نادرست در شرایط مختلف اجتماعی ممکن است تفاوت کند و به همین جهت انبیا تجدید میشدند. آنان با تشخیص مصادیق معروف و منکر و ابلاغ آن به مردم، آنان را به معروف ترغیب و از منکر باز میداشتند. قرآن کریم در مورد پیامبر اسلام(ص) هم میفرماید: او کسی است که مردم را به خوبی میخواند و از بدی بازمیدارد. يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ (سوره اعراف، آيه 157)
- در صورت غیبت پیامبر و خاتمیت نبوت این وظیفه بر عهده عالمان دینی منتقل میشود و لذا خداوند میفرماید: وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره آلعمران، آيه 104) بايد از ميان شما، گروهى، مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان، همان رستگارانند.
جامعه علم محور
این موضوع بهویژه در سطح کلان کاری تشخیصی است و جز از عهده عالمان، از دیگران بر نمیآید و چیزی دیگر جانشین آن نیست. اینجا عالم تنها عالم دینی نیست. تشخیص معروف و منکر جامعه امری کارشناسی است. همه انسانها به اندازه دانایی و توانایی خود مسئول امور جاری اجتماع خود هستند و آنکه عالم و توانا نیست، تکلیفی جز عالم شدن و توانا شدن ندارد. به همین دلیل عالمان به دلیل علم و نفوذشان از مسئولیت بیشتری برخوردار هستند. علاوه بر اینکه باید جامعه مبتنی بر علم حرکت کند و علم محور اصلاحات اجتماعی باشد به طوری که تنها عالم سیاست در سیاست، عالم اقتصاد در اقتصاد، عالم دین در دیانت دخالت کند. از اینرو امیرالمومنین(ع) در خطبه سوم نهجالبلاغه میفرمایند: خدا با آنکه دانا و تواناست پیمان بسته است من هم به همین دلیل مسئولیت حکومت را پذیرفتم؛ سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده كه اگر انبوه آن جماعت نمىبود يا گرد آمدن ياران حجت را بر من تمام نمىكرد و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمكاران و گرسنگى ستمكشان خاموشى نگزينند، افسارش را بر گردنش مىافكندم و رهايش مىكردم و در پايان با آن همان مىكردم كه در آغاز كرده بودم و مىديديد كه دنياى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم كم ارجتر است.
آیا اگر عالمان از وظیفه خود سر باز زدند، باید مردم نیز دنباله رو آنان باشند؟ نه، چنین نیست بلکه مسئولیت از دیگران سلب نخواهد شد. از قول رسول الله(ص) نقل شده است که: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ همه شما نگهبان هستید و باید پاسخگوی اعمال کسانی باشید که تحت سرپرستی شما قرار دارند. (بحارالانوار، ج72، ص38) از نظر قرآن کریم، عملکرد ناپسند عالمان برای مردم حجیت ندارد. مردم نباید کورکورانه تابع عالمان زمان خود باشند. بلکه افراد باید با شناختِ منکرات، مانع از انجام آن توسط همگان از جمله عالمان شوند. خداوند همه کسانی را که از علمای خود در مخالفت با خدا پیروی میکنند، توبیخ میفرماید و آنان را مشرک معرفی میکند؛ اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَـهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ، سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (سوره توبه، آيه 31) اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند، با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست. منزه است او از آنچه (با وى) شريك مىگردانند. چنین مردمی با رهبران خود در جهنم عذاب خواهند شد. یََوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا، وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (سوره احزاب، آيه66-67) روزى كه چهرههايشان را در آتش زيرورو مىكنند، مىگويند: اى كاش ما خدا را فرمان مىبرديم و پيامبر را اطاعت مىكرديم و مىگويند: پروردگارا، ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.
در دادگاه عدل الهی هیچ کس مسئول اعمال هیچ کس جز خودش نیست. در دنیای دیگر نه عالمان و رهبران مسئول اعمال مردم هستند و نه مردم جوابگو و مسئول اعمال آنان هستند؛ وَ لاَ تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْهَا، وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (سوره انعام، آيه 164)
برخلاف این دنیا که در آن پول، پارتی، رفیق و قوم و خویش به کار میآید روز قیامت جز عمل صالح هیچکس و هیچچیز به داد آدمی نمیرسد. وَ اتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَ لاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ هُمْ يُنصَرُونَ (سوره بقره، آيه 123) بترسيد از روزى كه هيچكس چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمىكند، و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود، و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد، و نه يارى شوند.
بنابراین از نظر امام حسین(ع) همه انسانها مسئول آن چیزی هستند که در سطح کلان جامعه رخ میدهد اما در این میان مسئولیت برخی از افراد نسبت به دیگران زیادتر است. عالمان دین این مسئولیت را بیشتر دارند ولی در صورتی که عالمان به وظیفه خود عمل نکردند مردم باید خود راساً عمل کنند. کسی نمیتوانند بگویند به ما مربوط نیست و نه میتوانند بگویند به ما چنین گفتند و ما پیرو دستور عالمان هستیم. پیروی آگاهانه مطلوب ولی پیروی کورکورانه در اسلام ممنوع است. در غیراینصورت همه مشمول لعنت خداوند واقع خواهند شد. لذا امام حسین(ع) میفرمایند: وَ قَالَ: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ -إِلَى قَوْلِهِ- لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ» کفار به دلیل اعمالی که انجام ندادهاند لعنت شدهاند.
امام در اینجا اشاره دارند به این آیه از قرآن کریم که لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ، كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ، لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ (سوره مائده، آیه 78) از ميان فرزندان اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند، به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين (كيفر) به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و (از فرمان خدا) تجاوز مىكردند. (و) از كار زشتى كه آن را مرتكب مىشدند، يكديگر را باز نمىداشتند. به راستى، چه بد بود آنچه مىكردند. در آیات یاد شده قبل عالمان دین به خاطر عدم نهی از منکر، مورد شماتت قرار گرفتند و در این آیه همه مردمی که عصیان کرده و نهی از منکر نکردند و مورد شماتت و لعن قرار میگیرند.
در بخش اول سخن، گفته شد که امام حسین(ع) به استناد آیاتی از قرآن، در زمان غیبت پیامبران، مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر، در امور کلان جامعه را، در مرحله اول متوجه عالمان و در مرحله بعد متوجه دینباوران کردند. در این بخش امام خود بهعنوان یک عالم دینی به نقد عالمان دین زمان خود پرداخته و در مورد ریشه و دلایل عدم انجام وظیفه این قشرِ نقشآفرین در جامعه میفرماید: اینکه خداوند عالمان دین یهود و نصارا را توبیخ کرده است به این دلیل است که در مقابل چشم آنان فساد و منکر انجام میشود ولی آنان، ظالمین را از آن نهی نمیکردند.
انگيزه مسئوليتناپذيري عالمان
وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ، خداوند عالمان دینی یهود را به دلیل ترک نهی از منکر توبیخ کرد و این عمل منکر آنان را برای آنان عیب گرفت. لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ، الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ، چون آنان به روشنی ظلمه را میدیدند که در مقابل آنان زشتی و فساد جاری است ولی فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ، آنان ظالمین را از این کار منع نمیکنند.
چرا چنین نمیکردند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکردند؟ حضرت دو علت و انگیزه را عامل عدم نهی از منکر دانسته است: 1- رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يُنَالُونَ مِنْهُمْ، علاقه به آنچه به سبب این کار عاید آنان میشد مثل اینکه محبوب قدرتمندان، ثروتمندان و مردم میشدند. آنان اعمال خود را با سکوت آنان توجیه میکنند. مردم هم از اینکه علما کاری به کارشان نداشته باشند، بیشتر خوشحال هستند. علاوه بر اینها کمکهای مالی از طرف ثروتمندان و مسئولیتهای اجتماعی به آنها محول خواهد شد. 2- وَ رَهْبَةً مِمَّا يُحْذَرُونَ، از ترس آنچه آنها را از آن بر حذر میداشتند، نهی از منکر نمیکنند مثل فقر، بیکاری، آوارگی، زندان، شکنجه و در نهایت مرگ خود و عزیزان درست مثل آنچه بر سر خود امام حسین(ع) آمد. امام میفرماید: این در حالی است که خدا خطاب به علمای بنی اسرائیل فرموده بود که نباید جز از من بترسید: وَ اللَّهُ يَقُولُ: فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ (سوره مائده، آيه 44) از مردم نترسيد و از من بترسيد. ترس از غیرخدا نشان از بیایمانی به قدرت و پاداش دادن خداست و آنکه از بیان حقیقت بترسد، نشانگر آن است که دیگران را از خداوند قدرتمندتر میداند. او در واقع دین را دکان دنیا خود قرار داده است. به راستی آنکه به دنبال دنیاست، نباید در جرگه عالمان دینی وارد شود. اگر انبیا و اولیا میخواستند از کسی و چیزی جز خدا بترسند، اصولاً دینی شکل نمیگرفت. راه انبیا با طمع به دنیا، یعنی قدرت، ثروت و شهرت سازگار نیست. این شعار همه انبیای الهی بوده است که میگفتند: وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ (سوره شعراء، آيه 127) بر اين رسالت اجرى از شما طلب نمىكنم. خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) هم میفرماید: أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا (سوره انعام، آيه 90) پس به هدايت آنان اقتدا كن که خدا هدايتشان كرده است و بگو: من، از شما هيچ مزدى بر اين رسالت نمىطلبم. وقتی به پیامبر(ص) پیشنهاد پول میکردند، همین شعار پیامبر بود که در پاسخ آنان میفرمود: وَ يَا قَوْمِ لاأَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَ مَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَ لَـكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ (سوره هود، آيه 29) اى قوم من، بر اين رسالت، مالى از شما درخواست نمىكنم. مُزد من جز بر عهده خدا نيست و كسانى را كه ايمان آوردهاند طرد نمىكنم. قطعاً آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد، ولى شما را قومى مىبينم كه نادانى مىكنيد. امام حسین(ع) خود نمونه این اندیشه و عمل بود که نه تنها مزدی طلب نکرد، هر چه داشت را نیز در این راه با کمال اخلاص تقدیم کرد.
اسلام و نظارت عمومي
ابیعبداللهالحسین در ادامه سخن بعد از بیان وضع ناپسند علمای بنیاسرائیل با استناد به قرآن کریم، سمت و سوی سخن را به جانب اسلام برمیگرداند و میفرماید اسلام ادامه همان راه انبیاست و خداوند امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه همه مسلمانان و در مرحله اول معروف و منکرشناسان دانسته است وَ قَالَ: الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ (سوره توبه، آيه 71) و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مىدارند، و از كارهاى ناپسند باز مىدارند. خداوند در ادامه آیه نتیجه امر به معروف و نهی از منکر را رحمت و برکت و رستگاری الهی دانسته است؛ أُوْلَـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ. آنانند كه، خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكيم است.
در اندیشه اسلامی مومنان از زن و مرد نسبت به یکدیگر مسئولیت دارند. بعد از ولایت خدا بر مومنین، ولایت رسول خدا(ص) بر مومنین است. بعد از آن ولایت امام(ع) بر مومنین خواهد بود. در زمان غیبت امام زمان(عج) مومنین بر مومنین ولایت دارند. این همان مردمسالاری دینی است که در آن همگان بهویژه عالمان برای اینکه مشمول رحمت خداوندی قرار گیرند و دچار عذاب و لعنت الهی واقع نشوند باید امر به معروف و نهی از منکر کنند. امر به معروف و نهی از منکر از نظر امام حسین(ع) کلیدیترین و اساسیترین وظیفه و مسئولیت است و راه اصلی انبیاست. در همین راستا امام، به جایگاه امر به معروف و نهی از منکر میپردازند:
فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ، خداوند زندگی مومنین را با امر به معروف و نهی از منکر به عنوان امر واجب شروع کرد. لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ، چون خدا میدانست اگر امر به معروف و نهی از منکر انجام گیرد و اقامه شود؛ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا، همه فرائض الهی در پی آن اقامه خواهد شد. هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا، چه واجبات سخت باشد و چه آسان.
امر به معروف و نهی از منکر همان نظارت همگانی است. اگر نظارت همگانی در اجرای قانون بیشتر وجود داشته باشد، امور روال مثبت به خود میگیرد و مشکلات کاهش خواهد یافت. در یک جامعه دینی باید برای همه از صدر تا ذیل آزادیِ نظارتِ قانونمند و نهادینه شده، وجود داشته باشد و همه دست اندرکاران بدون استثنا پاسخگو باشند. اگر آزادی برای نظارت عالمان نباشد یا آزادی باشد ولی نظارت نباشد یا آزادی و نظارت باشد ولی قانون کسی را پاسخگو ندانسته باشد و امکان استیضاح و اقدام نباشد، نه تنها این واجب الهی تعطیل شده و به مرور بقیه دین هم یا تعطیل شده و یا پوسته بیمحتوایی بیشتر از آن باقی نخواهد ماند.
مصاديق نظارت و نقد اجتماعي
در اینجا امام تعریف خود را از امر به معروف و نهی از منکر يا نفد اجتماعي بیان میفرماید: وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، امر به معروف و نهی از منکر این است که:
1- دعوت به اسلام: دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ، دعوت به اسلام شود. پرسش مهمی که اینجا پیش میآید این است که مگر مردم مسلمان نبودند که فرزند پیامبر علمای عصر خود را توبیخ میکند که چرا مردم را به اسلام دعوت نمیکنید؟ دعوت به اسلام کاری پیامبرانه است و عزمی پیامبرانه میطلبد و در هیچ مرحله از زندگی، انسان بینیاز از آن نیست. اسلام چیست؟ ایمان است و عمل. دعوت به توحید و نهی از شرک، دعوت به آخرت و نهی از اصالت دادن به دنیا، دعوت به قرآن و سنت پیامبر و نهی از بیتوجهی به قرآن. دعوت به اخلاق و نهی از دروغ، غیبت، حرامخواری، بیرحمی، رشوهخواری، مالاندوزی، خیانت در امانت، بدعهدی و دیگر بداخلاقیها. همینکه ما احکام را مبنای امر به معروف و نهی از منکر میدانیم خود یک منکر است. چون اول عقاید و ایمان در اولویت قرار دارد، بعد اخلاق و سپس احکام باید در اولویت باشد. نماز، روزه، زکات و حج بدون ایمان و اخلاقی شکلی بیمحتواست و آنان را برای تکمیل اخلاق و عقاید تشریع کردهاند.
2- مبارزه با ظلم: اسلام باید نماد بیرونی داشته باشدو صرف امر به معروف یا توصیه و دعوت به اسلام کافی نیست. اسلام باید نماد بیرونی داشته باشد لذا می فرماید: مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ، بازگرداندن آن چیزی است که ظالمانه و ناروا جاری شده است. رد مظالم کردن یعنی بازگرداندن آنچه که به ناحق در جایی قرار گرفته است. اینجاست که نیاز به عالم است. این همان چیزی است عالِم سیاست، اقتصاد و دیانت باید بیندیشد و تشخیص دهد که چه قدرتی، مالی و جایگاهی به ناحق تصرف شده است. چه کسی از رانت و بیتالمال به ناحق استفاده کرده است، سپس باید تلاش کند تا آن را به جایگاه اصلی برگرداند. همانگونه که پیامبر(ص) چنین میکرد.
3- مبارزه با ظالم: وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ، درگیر شدن با ظالمینِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. ظلم علت دارد باید ریشه ها و علل ظلم را برطرف و نابود کرد. این کار نیز تشخیص عالمانه میطلبد. عالم باید مطالعه کرده و ببیند چه کسی ظالم است، و به ناحق قدرت را در دست دارد، ثروت را به انحصار در آورده و به ناحق متصدی امور فرهنگی و دینی مردم شده است نه اینکه با جوسازی هر روزی عدهای را مبدا مشکل معرفی کنند و جامعه را علیه آنان بسیج نمایند و بعد معلوم شود ریشه در جای دیگر است.
4- اصلاح اقتصادی: وَ قِسْمَةِ الْفَيْءِ وَ الْغَنَائِمِ، تقسیم فیء و غنیمت است. فیء آن چیزی است که در اختیار دولت اسلامی است. عالم باید بر تقسیم بیتالمال نظارت داشته باشد وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا، عالمان باید نظارت کنند تا گرفتن مالیات از جایگاه درست انجام شود. اخذ مالیات کور پسندیده نیست و خود منکری در جامعه اسلامی است مثل اینکه از کسانی که نباید مالیات گرفت مالیات گرفته شود و از کسانی که باید مالیات گرفت به دلیل طرفندهایی که به کار میگیرند مالیات گرفته نشود. وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا، صرف مالیات را در جای خود قرار دهد. عالم باید ببیند که آیا توزیع و هزینه در جایگاه درست خود انجام میشود یا خیر؟ اگر صرف مالیات، زکات و خمس در جایگاه درست و کارشناسی شده انجام نمیگیرد آن را به جایگاه اصلی بازگرداند.
امام حسین(ع) پس از تعریف مصداقهای امر به معروف و نهی از منکر، در فراز سوم بحث خویش، به پیروی از قرآن در نکوهش عالمان، روی سخن خود را مستقیماً به سمت عالمان کرده، مطالبی را در نقد آنان اظهار میدارد. با وجودی که مخاطب اصلی در این سخن، عالمان دینی هستند، ولی موارد نقد عمومی امام حسین(ع) از اوضاع حکومت اموی، از لابلای آن به خوبی قابل فهم است و حال و هوای نامطلوبی که موجبات قیام امام را فراهم نموده است، به خوبی آشکار است.
موقعيت عالمان در جامعه ديني
امام خطاب به عالمان می فرماید که شما به عنوان عالم دین، در جامعه اسلامی دارای هفت موقعیت هستید:
1- ثُمَّ أَنْتُمْ أَيُّهَا الْعِصَابَةُ، عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ. پس شما ای جمعیت! جمعیتی که به علم شهرهاید. شما بهعنوان تحصیل کرده و دانا شهرت دارید.
2- وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ، و به نیکی از شما یاد میشود؛ طبقه ممتاز جامعه شناخته میشوید.
3- وَ بِالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ، و به خیرخواهی معروف شدهاید. چون از شما انتظار میرود که خیرخواه مردم باشید، به خیرخواهی مشهور شدهاید.
4- وَ بِاللَّهِ فِي أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ، و به سبب انتساب به خدا، در دل مردم بزرگی یافتهاید. بهطوریکه يَهَابُكُمُ الشَّرِيفُ، اشراف و بزرگان، شما را با هیبت میدانند. علاوه بر بزرگان وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعِيفُ، ضعیفان نیز احترام شما را دارند.
5- وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لَا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ، کسانی شما را بر خود مقدم میدارند که شما هیچ فضلی نسبت به آنها ندارید و هیچ سلطهای شما بر آنها ندارید. با اینکه بقیه هم مثل شما در انسانیت و حقوق انسانی برابر هستند به دلیل احترامی که برای علم قائل هستند شما را بر خود مقدم میدارند.
6- تَشْفَعُونَ فِي الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا، شما شفاعت در حاجتهایی میکنید که بر طالبان شفاعت منع شده است. در جاهایی وساطت شما پذیرفته میشود که وساطت پذیرفتنی نیست.
7- وَ تَمْشُونَ فِي الطَّرِيقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرَامَةِ الْأَكَابِرِ، در جادهها همچون پادشاهان سلوک میکنید و چون عزت بزرگان حرکت میکنید.
از نظر امام برخوردار از این امتیازات تنها و تنها برای این است که آنچه از عالمان دین انتظار است ميرود، انجام دهند: أَ لَيْسَ كُلُّ ذَلِكَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا يُرْجَى عِنْدَكُمْ مِنَ الْقِيَامِ بِحَقِّ اللَّهِ، آیا همه این امور به جهت این نیست که انتظار دارند که وظایف الهی خود را انجام دهید.
نقد ناقدان اجتماعي
از شما انتظار میرود که به حق قیام کنید ولی شما این انتظار را برآورده نمیکنید ولی رویه شما 1- وَ إِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ، غیر از این است که در اکثر حقوق الهی که به گردن دارید، کوتاهی میکنید. 2- فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ، حق امامان را سبک میشمارید. 3- فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَيَّعْتُمْ، و حق ضعیفان را ضایع و پامال میکنید ولی وَ أَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُمْ، فَطَلَبْتُمْ، ولی همواره طالب حق ادعایی خود هستید. در قبال کاری که انجام ندادهاید، انتظار بسیار دارید و گویی از مردم طلبکارید. شما برای خدا و اسلام چه کردهاید؟ مالی یا جانی هزینه کرده اید؟ فعالیتی داشتهاید؟ حضرت خود پاسخ داده میفرمایند: 1- فَلَا مال [مَالًا] بَذَلْتُمُوهُ، نه مالی در راه اسلام هزینه کردهاید. 2- وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا، نه جان خود را در راه آنکه شما را آفریده است به خطر انداختهاید. 3- وَ لَا عَشِيرَةً عَادَيْتُمُوهَا فِي ذَاتِ اللَّهِ، نه با قبیلهای برای خدا درافتادهاید.
فقط انتظار دارید با داشتن این عنوان بیمحتوا به سعادت اخروی هم دست پیدا کنید: 1- أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ، شما از خدا آرزوی بهشت دارید. 2- وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ، محشور شدن با انبیای او را طالبید. 3- وَ أَمَانَهُ مِنْ عَذَابِهِ، و خواستار امنیت از عذاب خداوند هستید.
امام(ع) در ادامه میفرماید: برخلاف تصور شما، من نه تنها نمیتوانم بپذیرم که شما اهل بهشت شويد و مجاورت رسول خدا (ص) را به دست آوريد، مستحق عذاب جهنم هستید: لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ، من از عاقبت کار شما میترسم؛ ای تمنا و آرزوداران خدا أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ، که بر شما عذابی از عذابهای الهی وارد شود. به نظر من دلیل عذاب شدن شما پنج منکر است که نه تنها شما آن را نهی نمیکردید بلکه خود آن را مرتکب میشدید:
1- لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا، چون شما به لطف و کرم الهی نایل شدهاید و بر دیگران برتری یافتهاید؛ وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ، حال آنکه آنانکه علمای ربانی هستند احترام نمیبینند، و شما به نام الهی بودن در بین بندگان او محترم هستید. همچون من، باید آواره این شهر و آن شهر باشم و شما مورد احترام حکومت باشید و این معلوم میکند که شما عالم دین نیستید.
2- وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَقْرَعُونَ، شما میبینید که پیمانهای الهی نقض میشود و اعتراضی ندارید. وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَقْرَعُونَ، ولی همین شما، اگر پدرانتان در چیزی نکوهش شوند، اعتراض میکنید.
3- وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْيُ وَ الْبُكْمُ، قواعد و سنن رسول الله تحقیر شده است و شما کور و کرید.
4- وَ الزَّمِنُ فِي الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تَرْحَمُونَ، شما به زمینگیرانی که در شهرها بیپناه رها شدهاند، به آنان رحم نمیکنید. شما قادر هستید که برای آنان قدم مثبتی بردارید با این حال وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ، نه با موقعیتی که دارید برای آنان کاری انجام میدهید. وَ لَا مِنْ عَمَلٍ فِيهَا تَعْتِبُونَ، و نه به آنان کاری دارید.
5- وَ بِالِادِّهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ، با توجیه و چاپلوسی و تظاهر نزد ظالمین به امنیت رسیدهاید و عالمان دین واقعی چون ما امنیت نداریم.
كُلُّ ذَلِكَ مِمَّا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْيِ وَ التَّنَاهِي وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ، همه این امور منکراتی است که خداوند از آن نهی فرموده است و شما از آن غافل هستید. وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَةً، مصیبت شما از همه مردم بیشتر است. چون شما میدانید و دیگران نمیدانند. لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ، چون شما جایگاه علمای واقعی را اشغال کردهاید. لَوْ كُنْتُمْ تَسْمَعُونَ ذَلِكَ، ای کاش گوش شنوا داشتید. و میدانستید که بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ، جریان امور و احکام الهی بهدست علمای الهی است. امور باید به دست عالمان باشد نه قدرتمندان نادان بلکه عالمانی که الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، امین بر حلال و حرام خداوند هستند نه هر عالمنمایی بلکه عالمی که ارزشها را بشناسد و درست و نادرست را تشخیص دهد.
نتیجه این محاکمه این است که از این به بعد فَأَنْتُمْ الْمَسْلُوبُونَ تِلْكَ الْمَنْزِلَةَ، وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِكَ إِلَّا بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ الْحَقِّ، وَ اخْتِلَافِكُمْ فِي السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَيِّنَةِ الْوَاضِحَةِ. شما از این منزلت معزول هستید. عزل شما از این منزلت جز بهخاطر جدا شدن شما از حق نیست بلكه اختلاف و جدایی شما از سنت رسول خداست با وجود واضح و روشن بودن این سنت است.
روش ظالمین برای به زانو درآوردن شما این بود که شما را با اذیت تسلیم کنند ولی وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِي ذَاتِ اللَّهِ، كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ، وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ، اگر بر آزاری که به شما میرسید صبر و استقامت میکردید. در راه خدا تحمل هزینه میکردید. امور الهی به دست شما بازمیگشت. همه امور از جانب شما صادر میشد و به سوی شما باز میگشت. پس هر اتفاقی که برای شما پیش بیاید ناشی از عمل نکردن شما به وظایف و کم صبری شما و این است که شما حاضر به هزینه دادن برای خواسته های خود نیستید. در قسمت چهارم این سخنرانی امام حسین(ع) پس از عزل عالمنماها، نتیجه عدم انجام وظیفه آنها را گوشزد میکند و میفرماید: 1- وَلَكِنَّكُمْ مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ، ولی شما ظالمین را به جای خود نشاندید. اولین و سرا به ظالمین تسلیم کردید. اموری که باید در آن خدا حکم کند به ظالمین واگذار کردید. 2- يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ، ظلمه کسانی هستند که مبتنی بر شبهات عمل میکنند. به گونهای که کسی نگوید خلاف شرع میکنند. عمل آنان به عمد یا به سهو و از سر نادانی مبتنی بر ظن و گمان است، شبه حق است نه حق. 3- وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ، راه شهوت و خواستههای شخصی خود را میپیمایند. مبنای تصمیمگیری آنان نه قانون و عدالت بلکه تمایلات و خواهشهای نفسانی آنان است.
شاید عالمان به عمد مرتکب این کار نشده باشند انگیزه عمل آنان ترس و دنیاخواهی آنان بود. اما ترس و طمع عالمان و اشخاص با نفوذ مدعی دینداری توجیه قابل قبولی نیست و فساد خود را بهبار خواهد آورد. سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِكَ فِرَارُكُمْ مِنَ الْمَوْتِ، وَ إِعْجَابُكُمْ بِالْحَيَاةِ الَّتِي هِيَ مُفَارَقَتُكُمْ، به جهت فرار از مرگ آنان را بر مقدرات مسلط ساختید. و دل خوش داشتن به این زندگی که بهزودی از آن دور خواهید شد. شاید امام اشاره به واقعه حره داشته باشد که در سال بعد اتفاق افتاد و بسیاری از عالمان در مدینه قتل عام شدند.
آثار سوء عدم نقد اجتماعي
شاید خود این عالمنماها از عمق فاجعه سکوت خویش اطلاع نداشتند. امام عمق فاجعه را برای آنان تشریح کرده میفرماید: آیا میدانید که چه کردهاید؟ من برای شما خواهم گفت:
1- فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِي أَيْدِيهِمْ، فَمِنْ بَيْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ، ضعیفان را تسلیم ظالمین ساختید. گروهی که بیاراده و تسلیماند؛ وَ بَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِيشَتِهِ مَغْلُوبٍ، و گروهی مستضعف که زانو بر فقر خم کردهاند.
2- يَتَقَلَّبُونَ فِي الْمُلْكِ بِآرَائِهِمْ، ظالمين به خواست خود در امور مملکتی تصرف میکنند. وقتی قرار شد مبنا علم و دین نباشد؛ سلیقه و تمایلات جای علم، دین و قانون را میگیرد.
3- وَ يَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْيَ بِأَهْوَائِهِمْ و با هواسهای خود رسوایی و بدبختی را اشاعه میدهند.
4- اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ، روش اشرار را پیشه میکنند.
5- وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ، و بر خدای جبار جسارت میکنند. گویا امام حسین(ع) میخواهند بگویند که ای کاش حکومت را به دست آنها رها میکردید و میرفتید. ایستادید و مبلغ آنان هم شدید. فِي كُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِيبٌ يَصْقَعُ، در هر شهری از آنها خطیبی بلیغ بر منبر دارند.
6- فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ، زمین در قبضه آنهاست؛
7- وَ أَيْدِيهِمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ و دستشان در زمین باز است.
8- وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ، لَا يَدْفَعُونَ يَدَ لَامِسٍ، مردم بردهوار و بدون دفاع در اختیار آنان هستند.
9- فَمِنْ بَيْنِ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَ ذِي سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِيدٍ، برخی زورگو و سرکش؛ بر ضعیفان تسلط دارند.
10- مُطَاعٍ لَا يَعْرِفُ الْمُبْدِئَ وَ الْمُعِيدَ، فرمانروایانی که آفریننده و بازگرداننده نمیشناسد. به خدای ایجاد کننده و بازگرداننده اگر باور داشتند چنین نمیکردند.
به نظر میرسد زخمی که امام از عالمنمایان خورد بسیار دردناکتر از شمشیرهای عوام دنیاجو بود. حضرت گویا آهی از نهاد خود برمیآورد که: فَيَا عَجَباً وَ مَا لِي لَا أَعْجَبُ، شگفتا و چگونه در شگفت نباشم. وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ، که زمین به دست خائنان مستبد وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ، باجگیر ستمگر افتاده است و آنان وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بِهِمْ غَيْرِ رَحِيمٍ، حکمرانانی بیرحم بر مومنین هستند.
حضرت گویا ناامید از ایجاد تغییر و تحول در آنان، موضوع را به خدا واگذار کرده و میفرماید: فَاللَّهُ الْحَاكِمُ فِيمَا فِيهِ تَنَازَعْنَا، خداوند بین ما و شما در آنچه اختلاف داریم حاکم است. وَ الْقَاضِي بِحُكْمِهِ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَنَا، و قاضی در اختلافات ما و شما هم اوست.
اهداف اصيل عالمان رباني
حضرت خطاب به خداوند متعال انگیزه قیام و هدف از آن را توضیح میدهد: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ، پروردگارا! تو خود میدانی آنچه که از جانب ما اتفاق افتاد نه به خاطر رغبت در سلطنت و قدرت بود؛ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، و نه به خاطر به دست آوردن مال و ثروت دنیا. وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ، بلکه به این جهت بود که نشانههای دینت را ارائه کنیم. وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ، در شهرهای تو اصلاحات را ظاهر کنیم. وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ، بندگان مظلوم تو روی آسایش و امنیت ببینند. وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ أَحْكَامِكَ، و به واجبات، مستحبات و احکام تو عمل شود. بنابراین مهمترین هدف امام حسین(ع) از قیام عبارت بود از: 1- میخواهیم مبانی اسلام یعنی توحید و عدالت در همه جا به عینه دیده شود. 2- شهرهای ویران شده تو آباد شوند. 3- بندگان خدا که همچون خود حسین(ع) امنیت ندارند، در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امنیت پیدا کنند. 4- به واجبات و مستحبات اخلاقی و احکام شرعی تعطیل شده، عمل شود.
امام در آخرین نکته که با ناامیدی از یاری آنان بر زبان جاری میکنند میفرماید: فَإِنَّكُمْ إِلَّا تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا، اگر چنانچه ما را یاری نکنید و نسبت به ما انصاف ندهید. پس منظر باشید که به زودی قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ، ظالمین بر شما مسلط خواهند شد؛ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ، و نور پیامبر شما را خاموش خواهند ساخت.
عالمنمایان امام را یاری نکردند ولی پیشبینی امام حسین دیری نگذشت که به وقوع پیوست. یزید و یارانش تمام تلاش خود را کردند تا نور پیامبر یعنی حسین و یاران با وفایش را خاموش کنند و ظاهراً هم با جنایت کربلا در این کار موفق شدند. خون حسین(ع) بر زمین کربلا ریخت ولی دیری نگذشت که شعاع این خون جهان اسلام را پر ساخت. خبر واقعه کربلا به مدینه رسید، مردم مدینه قیام کردند و والی اموی را از شهر اخراج کردند. عبداللهبنزبیر به نام حسین(ع) قیام کرد و شهر پس از شهر را به تصرف خود درآورد. توابین به خونخواهی حسین از کوفه به سمت شام حرکت کردند و مردم کوفه به رهبری مختار ثقفی قیام کرد و سالها بخشهای مختلفی از جهان اسلام را به تصرف درآورد. با وجودی که همه قیام کنندگان نام حسین را بهانه میکردند و شعار رضا من آل محمد(ص) سر میدادند ولی به جز توابین بقیه قدرتطلب بودند ولی در هر صورت از حادثه کربلا به بعد آب خوش از گلوی بنیامیه پایین نرفت تا بالاخره توسط بنیعباس از میان رفتند.
شاید امام در پایان سخن با عبارت بعدی خواسته باشند بگویند که اگر شما به وظیفه خود عمل نکردید و به من هم کمک نکردید من به وظیفه خود عمل کرده با استعانت از خدای متعال خود به تنهایی قیام خواهم کرد: وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا، خدا ما را کافی است و توکل ما بر اوست. وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ. به درگاهش توبه آوریم و بازگشت به سوی اوست.