كساني كه با اين عبارت آشنا هستند كه «تعيين موضوع شأن فقيه نيست» وقتي اين روزها با نظرات فقيهان مواجه ميشوند كه مبلغ معيني براي فطريه مشخص ميكنند انگشت تحيّر به دندان ميگزند كه اين چه كاري است؟ مگر بناي زكات يك صاع از خوراكيها نيست؟ (وسائل الشيعه، ابواب زكات فطره، باب 5) خوب فقيهان صاع را كه پيمانهاي بوده معين كنند كه به لحاظ وزني در هر جنسي چقدر ميشود و مثلاً بگويند كه چون وزن حجمي خرما زياد است يك صاع خرما حدود 5/4 كيلوگرم ميشود و يك صاع گندم حدود سه كيلوگرم است نه اينكه پول مشخص كنند. به نظر ميرسد جايي كه نياز به اجتهاد دارد اين است كه با مراجعه به ذيل آيهي 79 سورهي توبه و آيات سورهي دهر، مشخص كنند كه آيا امروزه يك صاع گندم كافي است يا چون كه مزد يك مرد در آن زمانها دو صاع خرما (آب كشي ابو عقيل به دو صاع خرما) و مزد يك زن، يك صاع جو (پشم ريسي حضرت زهرا(س)) بوده است بنابراين احتمالاً و بلكه احتياطاً زكات فطر هر كسي نصف حقوق يك روز اوست تا افراد متوسط مبلغ كمتري بپردازند و افراد پر درآمد، مبلغ بيشتري. بله اين با اعتبار نزديكتر است كه هر كسي درآمد نصف روزش را براي سلامتي خود تا سال بعدش بپردازد.
باز چيزي كه نياز به اجتهاد دارد اينكه آيا قوت بلد مهم است يا قوت اهل؟ زيرا شيخ طوسي(ره) نقل كرده كه شافعي گفته: «قوت غالب مردم شهر» ولي خودش قوت غالب اهل را ميپذيرد و به آيهي «من اوسط ما تطعمون اهليكم» (مائده/89) تمسك ميكند. (كتاب الخلاف، ج4، ص561، مسأله 63) و امروزه تفاوتها بسيار زياد است زيرا برخي براي طعام و اطعام به برج ميلاد ميروند و برخي در خانه با نان و پنير گذران زندگي ميكنند.
باز كار اجتهادي آن است كه معلوم شود كه اطعام در كفارهي يمين شامل «طعام مسكين» (بقره/184) كه فديهي ناتوانان از روزه است ميشود يا خير؟ اگر چنين باشد براي فديهي روزه نيز نبايد مبلغ يا هفتصد و پنجاه گرم گندم مشخص شود.
آخرين نكتهاينكه هر قشري در موضوع مربوط به خودش سؤالات گوناگوني مطرح كرده و باعث شده كه فقيه از موارد موجود در روايات تنقيح مناط كند و مثلاً از تير و كمان در جنگ به تهيهي موشك و تانك فتوا دهد، از پنج مورد احتكاري در روايات به حرمت هر احتكاري فتوا دهد و از روايات فراوان حرمت شطرنج رهايي يابد و آن را در شرايطي حلال كند ولي درمورد حق فقيران چون كسي سؤال جدي نكرده، ناخواسته كوتاهي شده و با اينكه طعام و اطعام در قرآن آمده است و حقيقت شرعيه يا متشرعه ندارد و امري عرفي است و نبايد آن را به مُدّطعام (750 گرم گندم) و امثال آن تفسير كرد و بايد روايات مربوط به مُدّ را مصداق عالي آن زماني طعام دانست كه اكثر مردم نان جوين ميخوردهاند و نان گندم بهترين غذايشان بوده است به گونهاي كه در برخي روايات يك مُدّ گندم با يك صاع از خرما برابر بوده است. آنگاه احتمالاً يا احتياطاً از اجتهاد اين نتيجه حاصل ميشود كه اطعامي كه جايگزين روزهي ناتوانان از روزه است يك پُرس غذاي عالي است كه فقير نيز طعم غذاي عالي را بچشد.
خداوند همهي علماي اعلام را به راهي كه مورد رضايت اوست هدايت و تسديد بفرمايد و نوشتهي ارتجالي حقير نيز به ديد عنايت نگريسته شود.
احمد عابديني
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
جواب: علماى اعلام و فقهاى عظام پايبند مطالب ياد شده مىباشند و آنان جهت تسهيل نسبت به امرى که غالباً محل ابتلاء عموم است به خود زحمت داده فحص و تحقيق و سپس بررسى و تعيين مىنمايند، درست مانند ثبوت هلال که فى نفسه يک موضوع خارجى است ولى جهت تسهيل بر عموم که محل ابتلاى آنان است به خود زحمت تحقيق و بررسى و سپس اعلان نظر دربارهى آن مينمايند، موفق باشيد.
تذکر: تمامى استفتائات از طرف دفتر حضرت آيت الله العظمى سيد صادق شيرازى دام ظله پاسخ داده مىشود.
7/ شوال المكرم /1435 هـ
شکی نيست که مجتهدين و علما موارد مذکور را در درسها و بررسيهاي خود مورد توجه قرار داده اند و اجتهاد هم کرده اند و ما حصل اجتهاد خود را از طريق فتوا و يا نوشتن کتب فقهي مذکور داشته اند لکن در مورد تعيين مبلغ فطريه گر چه ورود به موضوعات وظيفه مجتهدين نيست اما ورود به ان هم توسط مجتهد نيز حرام شمره نشده است و لذا از انجاييکه مردم به مراجع خود اعتماد دارند و با بيان آنها و عمل به وظيفه خود احساس آرامش ميکنند و لذا مراجعه به علما ميکنند و علما نيز از باب راهنمايي مبلغي را تعيين ميکنند طبيعي است که ايراد شما زماني وارد است که مرجع حکم حکومتي کند و يا مردم را به عمل به مبلغ تعيين شده شرعا موظف کند که اينچنين نيست ولذا اگر کسي مايل باشد ميتواند خودش مبلع را از بازار به دست اورده و بپردازد (آيت الله گرگاني)
تعيين موضوع بر فقيه واجب نيست. (آيت الله نوري همداني)
بسمه تعالي
با سلام و تشکر از نکاتي که بيان کردهايد؛
اينجانب در رساله توضيحالمسائل و در پاسخ به استفتائات کتبي، مبلغي براي فطريه و کفاره مشخص و تعيين نکردهام، امّا اگر از سوي دفاتر مراجع و از جمله اين دفتر، مبلغي براي اين گونه چيزها مشخص ميشود، به عنوان فتوا نيست و عمل دقيق به آن نيز براي مقلدين و مکلّفين واجب نيست، بلکه تعيين عدد، در پاسخ به سؤال مقلدين و براي راهنمايي آنها صورت ميپذيرد.
حسين المظاهري
باسمه تعالي
با سلام خدمت تمامي علماي اعلام
اولاً از سعه صدر فقيهان بزرگوار و جواب به نوشتهي اينجانب پيرامون «خروج از موازين فقهي» كمال تشكر را دارم.
ثانياً از پاسخ فقيهان بزرگوار مجموعاً به دست ميآيد كه حضرات براي تسهيل كار مردم و به دليل اينكه مردم به آنان اطمينان دارند و از آنان پيرامون مبلغ و مقدار ميپرسند، حضرات نيز مبلغي را به عنوان فطريه يا فديهي روزه مشخص ميكنند و اگرچه شأن فقيه تعيين موضوع نيست اما چنين كاري بر او حرام يا ممنوع هم، نيست و شايد عبارت «ما علي المحسنين من سبيل» را نيز مؤيد كار خود بدانند.
اما غرض بنده از نوشتن نامه توجه به نكتهي ديگري بود و آن اينكه روايات فراوان باب اول زكات وسائل الشيعه به اين مطلب دلالت دارد كه خداوند در اموال اغنياء به مقدار كفايت فقيران قرار داده است و اگر فردي گرسنه ماند به خاطر اين است كه اغنياء سهم خود را نپرداختهاند. اكنون زيركي اغنياء آن است كه مقدار فطريه، فديه و… را از فقيه ميپرسند و او نيز از روي اخلاص آن را مشخص ميكند. آنگاه در قيامت كه از او سؤال شود چرا فقيراني گرسنه ماندند ميگويد من طبق نظر مراجع تقليد مبلغ تعيين شده را دادم.
سؤال اينجانب دقيقاً اين است كه وقتي طبق حديث، خداوند به مقدار نياز فقيران قرار داده است و فقيه نيز اجتهاد كرده و تعيين موضوع نموده است، اشكال كار كجاست كه فقيران زيادي در سطح جامعه باقي ماندهاند؟ در حاليكه معمولاً در قرآن نماز و زكات همدوش هم قرار گرفتهاند و قرآن كريم، اصل وجوب پرداخت و روايات، آيين نامهي اجرايي آن را بيان كردهاند كما اينكه قرآن اصل نماز و روايات چگونگي انجام آن را بيان نمودهاند.
اما طبق رساله علميه حضرات بزرگوار زكات تنها بر نُه چيز واجب است كه هفت قلم كشاورزي و دامداري آن به يارانه دولتي نيازمندند پس زكاتي بدهكار نميشوند و طلا و نقرهي سكهدار نيز وجود ندارد پس زكات چنداني بر كسي واجب نميشود و زكات فطره و كفارات نيز مبلغ ناچيزي ميشود اين بود كه مرا متحيّر ساخته است. خمس نيز مصرفش حوزهي علميه و سادات است كه هم در سادات فقير فراواني وجود دارد و هم نيازهاي حوزههاي علميه تأمين نميشود. باز فقيران سرشان بي كلاه ميماند.
خلاصه، همان گونه كه در هر زمان بسته به شرايط نماز واجب است و حتي در قطبين پنج نماز در 24ساعت واجب ميشود نه پنج نماز در طول سال، و از قرائني از دلوك شمس و قرآن فجر و غسق الليل ميگذريم آيا نميشود با قرائني كه در آن نامه اشاره شد از صاع و مُدّ گذشت و درآمد نصف روز افراد يا يك شصتم حقوق ماه او را براي مقدار فطريه مشخص كرد تا با مزد افراد در آن زمان و اين زمان مطابق باشد و سرمايه داران بزرگ كه درآمدهاي ميلياردي در ماه دارند، زكات فطرهي بيشتري بپردازند و فقيران بيشتري، حداقل چند روزي تغذيه كنند؟