روایات مربوط به سیره عملی پیامبر(ص) که از سوی شیعه و اهل سنت نقل شده است، بسیار هستند. عرضه روایات بر آیات و جداسازی روایات قابل قبول از روایات غیر قابل قبول، از نظر متن و سند، کار دشواری است و از عهده هر کسی بر نمی آید. مرحوم علامه طباطبایی در جلد ششم تفسیر المیزان ذیل آیات 116-120 سوره مائده در ضمن بحثی در مورد ادب، یکصد و هشتاد و سه روایتِ مربوط به سیره عملی پیامبر را جمعآوری کردهاند و مدعی شدهاند که این روایات قابل تایید با آیات کریمه قرآن است که در این صورت در نوع خود مجموعهای جامع و معتبر است. به نظر میرسد این روایات گزیده روایاتی است که از نظر ایشان قابل قبول بوده است. مشکلی که این نوع جمع آوری روایات دارد این است که در غالب آنان روای در صدد بوده است ابعاد مختلف شخصیت پیامبر را در یک روایت مطرح کند لذا مطالب پراکنده است و دسته بندی مناسبی ندارد. در این مجموعه سعی شده است که این روایات به صورت موضوعی دستهبندی شود تا برای خواننده بیشتر قابل استفاده باشد. کسانی که مایل باشند از منابع حدیث آگاه شوند میتوانند با شماره روبروی مطلب، به بخش منابع در آخر متن مراجعه کنند. در پایان از کسانی که در تنظیم این مجموعه کمک کردند تشکر کرده و از خداوند متعال خواهان اجر برای آنان هستم.
محمد نصراصفهانی
هفته وحدت/ 13 ربیع الاول 1436/15/10/1393
ظاهر پیامبر (ص)
اندام
مردى بود كه در چشم هر بيننده، بزرگقدر و گرامی مىنمود1.
اگر كسى ناگهانى او را مي ديد، هيبتش او را میگرفت. 12
روى نيكويش چون ماه تمام میدرخشید. 1
سفید نورانی بود.1
قامت رعنايش نه زیاد کوتاه و نه زیاد بلند بود.1
سر
سرى بزرگ و مويش پیچ داشت. اگر مویش بلند میشد از نرمة گوشش تجاوز نمیکرد.1
صورت
پیشانی فراخ و ابروانى باريك و بلند داشت. 1
بین دو ابرویش فاصله بود، و رگى داشت كه در مواقع خشم از خون پر مىشد و اين رگ بهطورى براق بود كه اگر كسى دقت نمىكرد، خيال مىكرد دنبالة بينى آن جناب است. 1
بینی او کشیده بود. 1
محاسن شريفش پرپشت و كوتاه بود. 1
گونههايش كمگوشت و بدون برجستگی بود. 1
دهانش خوشبو و فراخ و گشادهدندان بود. 1
دندانهايش از هم باز و چون مرواريد سفيد بود. 1
گردن
گردنش در زيبايى چنان بود كه گويى گردن آهو است. از روشنى و شفافی گويى نقره است. 1
سینه و شانه
فاصله بين دو شانهاش زياد و به اصطلاح چهارشانه بود. 1
موى وسط سينه تا شكمش باريك بود. 1
خلقتی معتدل، بدنى تناور و عضلاتى درهم پيچيده داشت اما شكمش از سينه جلوتر نبود، مفاصل استخوانهايش ضخيم و سينهاش پهن بود. 1
بدن
وقتى برهنه مىشد بدنش بسيار زيبا و اندامش متناسب بود، از بالاى سينه تا گودی ناف، خطى از مو داشت، سينه و شكمش غير از اين خط مو نداشت ولى دو مچ دست و پشت شانه و بالاى سينهاش پر از مو بود. 1
سراپاى بدنش صاف و استخوانهايش باريك و بدون برآمدگى بود.1
دست و پا
بند انگشتهايش كشيده و كف دستش پهن و استخوانبندى كف دست و پايش درشت بود. 1
گودى كف پا و دستش از متعارف بيشتر بود. 1
دو كف قدمش محدب و بيشتر از متعارف برآمده، و همچنين پهن بود. 1
صدا
جوهرة صدايش بلند و از تمامى مردم خوشنغمهتر بود.2
وقتى تكلّم مىكرد چيزى شبيه نور از بين ثنايايش بيرون مىجست، و اگر آن جناب را مىديدى مىگفتى افلج است و حال آنكه افلج نبود [یعنی بین دندانهای بالای او فاصله زیادی نبود] 24
خنده
بدون اينكه، بخندد هميشه تبسمى بر لب داشت.18
وقتى مىخنديد خندهاش تبسمى شيرين بود به طورى كه تنها دندانهاى چون تگرگش نمايان مىشد.1
سيرة شخصی
کارهای شخصی
لباسش را خودش وصله مىزد.18
كفشش را بدست خود مىدوخت.6
گوسفند را خودش مىدوشيد.18
روي زمين مينشست و گوسفندان را بين دو پاي خود گذاشته، شير آنها را ميدوشيد.105
تهیه کردن مایحتاج خود از بازار باعث شرم او نمیشد.18
یکی از پنج چیزی که پیامبر فرمود که تا آخر عمر ترک نمیکنم با دست خود دوشیدن بز است تا امتم نیز به آن عادت کنند و این خود سنتی شود برای بعد از خودم. 20
دست راست
جز با دست راست چيزى نمىداد و چيزى نمىگرفت. 24
رسول خدا با دست راست كار كردن را در همة كارهاى خود دوست مىداشت حتى در لباس پوشيدن، كفش به پا كردن، مو شانه زدن و دست چپش براى كارهاى ديگرش بود. وقتى سخن مىگفت انگشت ابهام دست چپ را به كف دست راست مىزد، اگر به چيزى اشاره مىفرمود با تمام كف دست اشاره مىنمود، وقتى از مطلبى تعجب مىكرد، دستها را پشت و رو مىكرد. 1
هر وقت خميازه رسول خدا را مىگرفت آن جناب آن را با دست راست خود رد مىكرد. 160
سمت راست
هميشه لباس را از سمت راست مىپوشيد و هنگامی که لباس از تن خود بيرون مىكرد از سمت چپ آن را از تن خارج مىنمود. 73
نحوة نگاه
نگاه او آنقدر نافذ بود كه كسى را ياراى خيره شدن به او نبود. 1
چشمهايش افتاده يعنى نگاهش بيشتر به زمين بود تا به آسمان. 1
همه نگاهش بگوشه چشم بود. 24
رسول خدا (ص) نگاههاى زيرچشمى خود را در بين اصحابش به طور مساوى تقسيم میکرد به اين معنا نگاهش به آنان یکسان بود و همه را به يك چشم مىديد. 25
نحوة راه رفتن
وقتى قدم برمىداشت گويى آن را از زمين مىكند. 1
بهآرامى گام برمىداشت و با وقار راه مىپيمود. 1
در راه رفتن سريع بود. 1
راه رفتنش چنان بود كه تو گويى از كوه سرازير مىشود. 1
رسول خدا (ص) وقتى راه مىرفت طورى با نشاط مىرفت كه بنظر مىرسيد خسته و كسل نيست.
نشستن
روی زمین مینشست. 18
بيشتر اوقات رو به قبله مىنشست. 30
ادب نشستن
هيچ ديده نشد كه در پيش روى كسى كه در خدمتش نشسته، پاى خود را دراز كند. 24
هیچگاه اتفاق نیفتاد که آن جناب پای خود را در مقابل اصحابش دراز کند. 25
نحوة نشستن
حضرت سه جور مىنشست:
يكى ساقهاى پا را بلند مىكرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مىزد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مىگرفت، دوم اينكه دو زانوى خود و نوك انگشتان پا را به زمين مىگذاشت،
سوم اينكه يك پا را زير ران خود گذاشته و پاى ديگر را روى آن پهن ميكرد و هرگز ديده نشد كه چهار زانو بنشيند.23
شروع غذا
وقتى غذا ميل مىفرمود «بسم اللَّه» مىگفت.112
رسول خدا (ص) بين هر دو لقمه غذا، خدا را حمد مىكرد.112
نحوة نشستن برای غذا
روى زمين غذا مىخورد.6
تا زمان رحلت از دنیا هیچ گاه در حال تکیه کردن غذا میل نفرمود.24
رسول خدا (ص) در حال تكيه غذا نخورد مگر يك مرتبه كه آنهم نشست و از سر عذرخواهی گفت: بار الها من بنده و رسول توام.99
رسول خدا از روزى كه خداوند او را به نبوت مبعوث كرد و تا روزى كه از دنيا رفت در حال تكيه غذا نخورد، بلكه مانند بردگان غذا ميل مىفرمود و مانند آنها مىنشست، پرسيدم چرا؟ فرمود: براى اظهار كوچكى و تواضع در برابر خداى عز و جل.100
رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف چپ غذا ميل نمىكرد و ليكن مثل بندهها مىنشست، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى تواضع در برابر خداى عز و جل.101
رسول خدا (ص) وقتى براى خوردن مىنشست بين دو زانو و دو قدم خود را جمع مىكرد، همانطورى كه نمازگزار مىنشيند، الا اينكه يكى از زانوها و قدمها را روى زانو و قدم ديگر مىگذاشت، و مىفرمود: من بندهاى هستم و لذا مثل بندهها غذا مىخورم و مثل آنان مىنشينم.103
رسول خدا (ص) وقتى بر سر سفره غذا مىنشست مثل بندهاى مىنشست، و بر ران چپ خود تكيه مىكرد.104
یکی از چیزهایی که پیامبر فرمود که تا آخر عمر ترک نمیکنم روی زمین با بردگان غذا خوردن بود و فرمود چنین میکنم تا امتم نیز به آن عادت کنند و این خود سنتی شود برای بعد از خودم.20
رسول خدا (ص) مثل بندهها غذا ميخورد، و مثل آنها بر روى زمين مىنشست و غذا مىخورد، و روى زمين مىخوابيد.102
نحوة خوردن
و با سه انگشت و غذای جلو خود را میخورد و غذای جلوی دیگران را بر نمیداشت. 120
هميشه از غذاى جلو خود ميل مىفرمود، تنها در رطب و خرما بود كه آن جناب دست دراز ميكرد و بهترش را برمىچيد. 24
وقتى سفره پهن مىشد قبل از سايرين شروع مىكرد، و با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط غذا مىخورد، گاهى هم از انگشت چهارم كمك مىگرفت و با تمامى كف انگشتان دست ميخورد نه با دو انگشت، و مىفرمود: غذا خوردن با دو انگشت، غذا خوردن شيطان است. 120
وقتى رسول خدا (ص) گوشت ميل مىفرمود سر خود را به طرف ظرف گوشت پائين نمىانداخت بلكه آن را به طرف دهان خود مىبرد و آن را بطور مخصوصى و با تمام دندانها مىجويد. 117
از خوردنيهاى دنيا اندك خورد و با اطراف دندان ميخورد، و دهان خود را از آن پر نكرد و به آن التفاتى ننمود. 6
لیسیدن انگشت
رسول خدا (ص) وقتى غذا ميل مىفرمود انگشتان خود را مىليسيد. 106
وقتى هم كه از غذا فارغ ميشد هر سه انگشت خود را يكى پس از ديگرى مىليسيد. 120
ظرف غذا را مىليسيد و مىفرمود: غذاى آخر ظرف، بركتش از همه آن غذا بيشتر است. 120
شستن دست
دست خود را از طعام مىشست تا پاكيزه شود 120
و مخصوصا وقتى گوشت ميل مىفرمود هر دو دست خود را به خوبى مىشست آنگاه دست تر را به صورت خود مىكشيد. 117
نخوردن غذای داغ
رسول خدا (ص) غذاى داغ نمىخورد، و صبر مىكرد تا خنك شود و مىفرمود: خداى تعالى ما را آتش نخورانيده و غذاى داغ بركت ندارد. 120
كم خوردن
رسول خدا (ص) هيچ چيزى را بیش از این دوست نداشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. 96
گرسنهترين اهل دنیا از جهت شكم بود . 6
هرگز از روى سيرى [ناشی از پرخوری] آروغ نزد. 18
شام خوردن
شام انبياء بعد از نماز عشا بود، شما هم شام خوردن را ترك نكنيد كه باعث خرابى بدن است. 109
غذا خوردن با جمع
هيچ وقت تنها غذا ميل نمىفرمود. 120
رسول خدا (ص) وقتى با گروهى غذا ميل مىفرمود، اولين كسى بود كه دست به غذا مىبرد و آخرين كس بود كه دست برميداشت و چنين مىكرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نكشند. 108
با اهل بيت و خدمتگزاران خود و هر وقت كه ايشان مىخوردند مىخورد، [زمان مخصوص نداشت] و هم چنين با كسى از مسلمانان كه او را دعوت مىكرد هم غذا مىشد، هر چه آنان مىخوردند مىخورد [غذای مخصوص نداشت] و روى هر چيزى که آنها نشسته بودند مینشست مگر اينكه براى آنها ميهمانى مىرسيد كه در اين صورت با آن ميهمان غذا ميل مىفرمود و غذايى را بيشتر دوست مىداشت كه شركت كنندگان در آن بيشتر باشند. 107
با مساکین هم غذا میشد. 109
با بردگان هم غذا میشد. 18
اگر غلامى از آن حضرت دعوت مىكرد مىپذيرفت.105
رسول خدا (ص) داراى غلامان و كنيزانى بود و در خوراك و پوشاك از ايشان برترى نمىجست [هرچه آنها میخوردند او هم می خورد] 5
برخورد با نعمت غذا
رسول خدا (ص) از انواع غذاها ميل مىفرمود، و هر چه را كه خدا حلال كرده بود میخورد. 107
هيچ وقت غذايى را مذمت نفرمود، اگر آن را دوست مىداشت مىخورد و اگر از آن خوشش نمىآمد نمىخورد ولی آن را مذمت نمىكرد كه ديگران هم نخورند. 120
در خصوص طعامها مذمت نمىكرد و از طعم آن تعريف هم نمىنمود. 1
هيچ وقت طعم چيزى را مذمت نمىكرد، و آن را نمىستود. 24
حیای رسول خدا از عروس حجله بیشتر بود و چنان بود که اگر چیزی را دوست نداشت ما تنها از قیافهاش میفهمیدیم. 4
نوع غذا
طعام رسول اللَّه (ص)- اگر به دستش مىآمد- جو، و شیرینیش خرما بود. 119
هيچ طعامى نزد رسول خدا (ص) حاضر نشد كه همراه آن خرما باشد مگر اينكه ابتدا از آن خرما ميل میفرمود. 110
افطاری و سحری
روزهايى كه روزه مىگرفت، اولين چيزى كه با آن افطار مىفرمود، خرماى تازه و يا خرماى خشك بود.172
اگر براى افطار بشيرينى دست نمىيافت با آب افطار مىكرد، و در بعضى از روايات است كه با كشمش افطار مىکرد.173
شربتي كه افطار و سحر، مىآشاميدند، عبارت بود از شير و بيشتر اوقات، مقدارى آب، كه در آن نان، حل كرده بودند.171
بهترين سحرىهایش خرما و قاووت است.174
هریسه [نوعی حلیم] را مخصوصاً در سحرها میل میفرمود. 17
خوراکی
خربزه و انگور می خورد. 120
خرما مىخورد و هسته آن را به گوسفند مىداد. 120
رسول خدا (ص) وقتى خرما مىخورد هسته آن را پشت دست خود مىگذاشت، آن گاه آن را دور مىانداخت. 111
روزى اصحابش فالوده آوردند و آن حضرت با ايشان تناول فرمود، پس از آن پرسيد: اين فالوده از چه درست مىشود؟ عرض كردند روغن را با عسل مىگذاريم اينطور مىشود، فرمود: طعام خوبي است. 120
هيچ وقت سير، پياز، تره و عسلى كه در آن مغافير بود ميل نمىفرمود. «مغافير» مخلوطی است كه در بدن زنبور هضم نشده و در عسل مىريزد و بوى آن در دهن مىماند. 120 مغافير صمغ بدبوئي است كه از درختي به نام عرفط تراوش ميكند .
نحوه نوشیدن آب
رسول خدا (ص) آب يا هر آشاميدنى ديگر را به سه نفس مىآشاميد و در ابتداى هر نفس «بسم اللَّه» و در آخر آن «الحمد للَّه» مىگفت، سبب آن را پرسيدم فرمود: حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و «بسم اللَّه» را به منظور ايمنى از ضرر و درد مىگويم. 115
هر وقت آب مىآشاميد ابتدا «بسم اللَّه» مىگفت. آب را به طور مخصوصى مىمكيد و آن را با دهان پُر نمىبلعيد و مىفرمود: درد كبد از همين قورت دادن است. 114
در ظرف آشاميدنى نفس نمىكشيد، و اگر مىخواست نفس تازه كند ظرف را از دهنش دور مىكرد و آنگاه تنفس مىنمود. 116
ظرف نوشیدنی
با كف دست آب مىخورد، آب را در دست میريخت و مىفرمود هيچ ظرفى پاكيزهتر از دست نيست. 122
آشاميدنيها را هم در قدحهاى بلورى كه از شام مىآوردند و هم در قدحهاى چوبى و چرمى و سفالى مىآشاميد. 121
دوست مىداشت از قدح شامى بياشامد و مىفرمود: اين ظرف نظيفترين ظرفهايى است كه در دسترس شما است. 4
پوشش
نوع پوشش
رسول خدا (ص) داراى غلامان و كنيزانى بود و در خوراك و پوشاك از ايشان برترى نمىجست.6
رسول خدا (ص) [لباس مخصوص نداشت] هر نوع لباسى كه برايش فراهم ميشد، مىپوشيد، لنگ، عبا، پيراهن، جبه و امثال آن. 73
هر وقت لباسى نو مىپوشيد، لباس قبليش را به فقيرى مىداد و مىگفت: هيچ مسلمانى نيست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر اينكه [همانند] آنچه را كه از او پوشانيده، در دنيا و آخرت در ضمانت خدا و حرز و خير او در خواهد آمد.73
جنس لباس
لباس رسول خدا (ص) پنبهاى بود، آن حضرت به عللي لباس پشمى و مويى مىپوشيدند.76
براى آن حضرت قبايى بود از سندس [نوعی حریر] كه وقتى آن را مىپوشيد از شدت سفيدى به زيبائيش افزوده مىشد.73
یکی از پنج چیزی که پیامبر فرمود، تا آخر عمر ترک نمیکنم، لباس پشمینه پوشیدن است تا امتم نیز به آن عادت کنند و این خود سنتی شود برای بعد از خودم20
رنگ لباس
بيشتر لباس سفيد مىپوشيد و مىفرمود: زندههاى خود را سفيد بپوشانيد و مردههاى خود را هم در آن كفن كنيد. 73
از لباس سبز رنگ خوشش مىآمد.73
نحوه پوشیدن لباس
هميشه لباس را از طرف راست مىپوشيد و مىگفت: «الحمد للَّه الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس»- حمد خدايى را كه مرا به چيزى كه عیوبم را به آن پنهان كنم و خود را در بين مردم به آن زينت دهم پوشانيد.73
و همواره پيراهنش را با شال مىبست و چه بسا در نماز و غير نماز كمربند آن را باز مىكرد.73
بسيار اتفاق مىافتاد كه تنها يك سرتاسرى مىپوشيد بدون جامه ديگر و دو طرف آن را در بين دو شانه خود گره ميزد و غالبا با آن سرتاسرى بر جنازهها نماز ميخواند و مردم به آن حضرت اقتدا مىكردند.73
إزار [لنگ] را روى همه لباسها مىپوشيد و آن تا نصف ساق پايش بود.73
چه بسا در خانه، تنها با يك إزار [لنگ] نماز مىخواند و آن را به خود مىپيچيد و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مىانداخت.73
چه بسا با إزاري كه در آن روز مجامع حاضر ميشد، نماز شب را اقامه مىكرد و آن طرفش را كه حاشيه داشت بدوش مىافكند و بقيهاش را هم بروى بعضى از زنان خود مىانداخت و با اين حالت نماز مىگذاشت.73
بيشتر اوقات قبايى را كه در میان آن لايه داشت مىپوشيد، چه در جنگ و چه در غير جنگ.73
عبايى داشت كه آن را هر جا كه مىخواست بنشيند دو لا كرده و زيرش مىگسترانيد.73
عبايى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسيار اتفاق مىافتاد كه تنها همان را بدوش گرفته و با مردم به نماز مىايستاد. كما اينكه بسيار مىشد كه تنها يك كساء [عبا و پلاس] مىپوشيد بدون چيزى ديگر.73
براى آن حضرت كسايى [عبا و پلاس] بود كه بار لائيش پشم بود و آن را مىپوشيد و مىفرمود: من هم بندهاى هستم و لباس بندهها را مىپوشم، علاوه بر اين، دو جامه ديگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعهاش بود.73
آن حضرت كساء سياه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشيد، ام سلمه پرسيد: پدر و مادرم فدايت باد، كساء سياه شما چه شد؟ فرمود: آن را به ديگرى پوشاندم، ام سلمه عرض كرد: هرگز زيباتر از سفيدى تو، در سياهى آن كسا نديدم.73
تمامى لباسهايش تا پشت پايش بلند بود.73
انبياء (ع) پيراهن را قبل از شلوار مىپوشيدند.82
سرپوش
رسول خدا (ص) عمامهاى داشت كه آن را «سحاب» مىگفتند.73
رسول خدا (ص) عمامه سياهى داشت كه گاهى به سر مىگذاشت و با آن نماز مىخواند.75
خيلى از اوقات آن را از سر خود برمىداشت و بعنوان ستره [چيزى كه وقت خواندن نماز پيش روى مىگذارند، مانند عصا] پيش روى مىگذاشت و به طرف آن نماز مىكرد.73
چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پيشانى خود مىپيچيد.73
خيلى از اوقات شبكلاه، در زير عمامه و يا بدون عمامه به سر مىگذاشت.73
رسول خدا (ص) شبكلاههايى به سر مىگذاشت كه با دوخت خط خط شده بود.74
وصله لباس
رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مىزد.18
زیرانداز
غالبا روى حصير مىخوابيد.73
فرش رسول خدا (ص) عبايى بود، و متكايش از پوست و بار آن ليف خرما، شبى همين فرش را تا نمودند و زير بدنش گستردند و آن جناب راحتتر خوابيد.صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: اين فرش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فرش مزبور را برايش يك لا بگسترانند، و فرش ديگرى از چرم داشت كه بار آن ليف بود، و هم چنين عبايى داشت كه به هر جا نقل مكان مىداد آن را برايش دو طاقه فرش مىكردند.88
عصا
رسول خدا (ص) عصاى كوچكى داشت كه در پائين آن آهن به كار رفته بود، و آن حضرت به آن عصا تكيه مىكرد و در نماز عيد فطر و عيد قربان آن را به دست مىگرفت.77
به دست کردن انگشتر
رسول خدا (ص) هميشه انگشتر بدست مىكرد و با همان انگشتر نامهها را مهر مىكرد و مىفرمود: مهر كردن نامهها بهتر از تهمت [و اختلافات بعدی] است.73
رسول خدا (ص)، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و همه ائمه معصومين (ع) هميشه انگشتر را بدست راست خود مىكردند.81
از امام سؤال شد، رسول خدا (ص) در عين اينكه انگشترش در دست بود طهارت ميگرفت مىكرد، با اينكه نقش انگشتر رسول خدا (ص) «محمد رسول اللَّه» بوده آيا اين روايات صحيح است؟ فرمود: آرى، عرض كردم ما هم مىتوانيم اين كار را بكنيم؟ فرمود: آنان انگشتر را بدست راست مىكردهاند و شما بدست چپ.126
بسيار مىشد كه از خانه بيرون مىآمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسيله به ياد كارى كه مىخواست انجام دهد، بيفتد.73
نگين انگشتر بايد كه مدور باشد همانطور كه نگين رسول خدا (ص) چنين بود.79
تعداد انگشتر و نوشته آن
رسول خدا (ص) دو انگشتر داشت به يكى از آنها نوشته بود: «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» و به ديگرى نوشته بود: «صدق اللَّه» 80
جنس انگشتر
انگشتر رسول خدا (ص) از نقره بود.78
نامگذاری بر وسایل شخصی
يكى از عادات آن حضرت اين بود كه براى حيوانات و همچنين اسلحه و اثاث خود اسم مىگذاشت، اسم پرچمش «عقاب» و اسم شمشيرى كه با آن در جنگها شركت مىفرمود «ذو الفقار» بود، شمشير ديگرش «مخذم» و ديگرى «رسوب» و يكى ديگر «قضيب» بود، و قبضه شمشيرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مىبست از چرم و سه حلقه نقره به آن آويزان بود، اسم كمان او «كتوم» و اسم جعبه تيرش «كافور» و اسم ناقهاش «عضباء» و اسم استرش «دلدل» و اسم دراز گوشش «يعفور» و اسم گوسفندى كه از شيرش مىآشاميد «عينه» بود، آفتابهاى از سفال داشت كه با آن وضو مىگرفت و از آن مىآشاميد و مردم چون مىدانستند كه آفتابه آن جناب مخصوص وضو و آشاميدنش است از اين رو كودكان را به عنوان تبرك مىفرستادند تا از آن آفتابه بياشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچهها هم بدون پروا از آن جناب چنين مىكردند.73 آن حضرت زرهى داشت كه به آن مىگفتند «ذات الفضول» و سه حلقه داشت، یکی جلو و دو تا پشت که از نقره بود. 74
سوار شدن بر مرکب
یکی از پنج چیزی که پیامبر فرمود که تا آخر عمر ترک نمیکنم سوار شدن بر الاغ برهنه است [سادهترین مرکب سواری آن روز و بدون تجملات] او میگفت میخواهم امتم نیز به آن عادت کنند و این سنتی شود برای بعد از من. 20
رفتار با پياده
رسول خدا (ص) را رسم چنين بود كه اگر سوار بود هيچ وقت نمىگذاشت كسى پياده همراهيش كند يا او را سوار در رديف خود مىكرد و يا مىفرمود تو جلوتر برو و در هر جا كه مىگويى منتظرم باش تا بيايم.32
بهداشت
آراستن
گذشته از اهل خانه خود را براى اصحابش نيز آرايش میکرد.19
مىفرمود خداوند دوست دارد كه بندهاش وقتى براى ديدن برادران از خانه بيرون مىرود خود را آماده ساخته آرايش کند.19
حمام کردن
مىفرمود: آب براى خوشبو كردن مؤمن كافى است.46
سدر زدن
وقتى مىخواست موى سر و محاسن شريف خود را بشويد با سدر مىشست.45
روغن مالیدن
همواره بخود روغن مىماليد و هر كس كه بدن شريفش را روغن ميماليد تا حدود زير جامه را مىماليد و ما بقى را خود آن جناب به دست خود انجام ميداد.51
بيشتر روغن بنفشه به خود میمالید و میفرمود، اين روغن بهترين روغن است با وجودی که انواع روغنها را به خود میمالید.65
شانه زدن
عادتش اين بود كه خود را در آينه ببيند و سر و روى خود را شانه زند. چه بسا اين كار را در برابر آب انجام مىداد.19
هميشه موى خود را شانه ميزد و اغلب با آب شانه مىكرد.46
گاهی که موهایش آشفته میشد آن را شانه میزد. 1
مسواک زدن
مسواك زدن به دندانها یکی از سنن رسولان خداست.55
سرمه کشیدن
هر شب با سرمه بچشم مىكشيد، و سرمهاش سرمه سنگ بود.53
عطر زدن
یکی از چهار اخلاق انبیاء عطر زدن است.56
عطر به سبیل زدن از اخلاق انبياء و احترام به كرام الكاتبين با است.62
عود قمارى را بخور ميداد.59
مشك را بهترين و محبوبترين عطرها مىدانست.90
مردم، آن حضرت را به بوى خوشى كه از او به مشام مىرسيد مىشناختند.24
مشكدانى داشت كه بعد از هر وضويى آن را با دستتر مىگرفت و در نتيجه هر وقت كه از خانه به بيرون تشريف مىبرد، از بوى خوشش شناخته مىشد.47
هيچ عطرى به آن جناب تعارف نمىشد مگر آنكه او خود را با آن خوشبو مىكرد و مىفرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است، و اگر هم خود را با آن خوشبو نمىكرد سر انگشت خود را به آن گذاشته آن را امتحان مىکرد.58
بيش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مىكرد براى عطر پول مىداد.61
وقتى جمعه مىشد و عطر همراه خود نداشت ناچار مىفرمود تا روسری بعضى از زوجاتش را مىآوردند، آن جناب آن را با آبتر مىكرد و به روى خود مىكشيد تا باين وسيله از بوى خوش آن روسری، خود را معطر سازد.63
اگر در روز عيد فطر براى رسول خدا (ص) عطر مىآوردند اول به زنان خود مىداد.64
رنگ زدن مو
همواره موی خود را رنگ ميكرد.50
زدون موهای زائد
از سنتهايى است كه رسول خدا (ص) به آن امر فرموده از بین بردن موى زير بغل است.52
یکی از چهار اخلاق انبیاء نوره كشيدن است.56
یکی از چهار اخلاق انبیاء با تيغ موهای زائد بدن را برطرف كردن است.56
کوتاه کردن ریش و سبیل
مجوس ريش خود را تراشيده و سبيل خود را كلفت مىكنند و ما سبيل خود را كوتاه كرده و ريش خود را وامىگذاريم.47
گرفتن ناخن
يكى از سنتها گرفتن ناخنها است.48
قضای حاجت
احدى او را در حال بول كردن نديد.124
رسول خدا (ص) هر وقت مىخواست رفع حصر [قضای حاجت] كند سر خود را با چيزى مىپوشانيد و بعد از قضاى حاجت دفن مىكرد.125
دفن ضایعات
يكى از سنتها، دفن كردن مو و ناخن و خون است.49
اگر میخواست آب دهان بیندازد آن را دفن میکرد. 125
مدیریت سفر
آن جناب بيشتر در روز پنج شنبه مسافرت مىكرد.66
وقتى در تابستان برای سفر بيرون مىرفت روز پنج شنبه حركت مىكرد و اگر در زمستان مىخواست از سرما برگردد روز جمعه برمىگشت.85
هر وقت مسافرت ميرفت پنج چيز با خود برمىداشت: 1- آئينه 2- سرمهدان 3- شانه 4- مسواك 5- در روايت ديگرى آمده است قیچی هم برمیداشت.67
خلق و خو
خلق و رفتار
فرمود من مبعوث شدهام به مكارم اخلاق و محاسن آن.3
بهترين مردم و نافعترين آنان براى مردم بود.16
توجه داشتن
وقتى بجايى التفات مىكرد با تمام وجود متوجه مىشد.1
جرأت داشتن
سينهاش از همه سينهها جرأتدارتر بود.12
او دشمنان زيادى داشت و با اين حال در بين آنان تنها و بدون نگهبان رفت و آمد مىكرد.15
شبیخون نزدن
هيچ وقت بر دشمن شبيخون نمىزد.87
حق طلبی
از هيچ چيزى پروا نداشت تا آنكه احقاق حق مىكرد.1
حق را اجرا مىكرد اگر چه ضرر آن متوجه خود و اصحابش مىشد.15
طمع نورزیدن
هرگز دست طمع به سوى چيزى دراز نكرد.18
برخورد با نعمت
هيچ نعمتي را مذمّت نميفرمود. 1
نعمت در نظرش بزرگ جلوه مينمود اگر چه ناچيز بود. 1
وفای به عهد
به عهد و پيمان از همه مردم وفادارتر بود.12
قبول هدیه و رد صدقه
اگر چيزى تعارفش مىكردند آن را تحقير نمىكرد اگر چه يك خرماى پوسيده بود.18
هديه را قبول مىكرد و ليكن صدقه نمىخورد.41
میفرمود: ما اهل بيتى هستيم كه صدقه بر ما حلال نيست.138
پرکاری
يك لحظه راحتى نداشت.1
هنگامی که بین دو چیز قرار میگرفت دشوارترین آن را اختیار میفرمود.24
هيچ دقيقهاى از عمر شريفش را بيهوده و بدون عملى در راه خدا و يا كارى از كارهاى لازم خويشتن نمىگذراند، و گاهى براى سركشى به اصحاب خود به باغهایشان تشريف مىبرد.83
مدیریت زمان
رسول خدا (ص) هميشه بعد از طلوع آفتاب از خانه بيرون مىآمد.43
به منزل رفتنش به اختيار خود بود، و وقتى تشريف مىبرد، وقت خود را در خانه به سه جزء تقسيم مىكرد: قسمتى را براى عبادت خدا قرار میداد، و قسمتى را در کنار اهلش سپری میکرد و قسمتى را به کارهای شخصی خود اختصاص مىداد، در آن قسمتى هم كه مربوط به خودش بود، باز به كلى قطع رابطه نمىكرد، بلكه مقدارى از آن را بوسيله خواص خود در كارهاى عامه مردم صرف مىفرمود، و از آن مقدار، چيزى را براى خود ذخيره نمىكرد.1
مدیریت مکان
از امام رضا (ع) سؤال شد، مردم چنين روايت مىكنند كه رسول خدا (ص) وقتى بدنبال كارى مىرفت از راهى كه رفته بود برنمىگشت، بلكه از راه ديگرى مراجعت مىفرمود، آيا اين روايت صحيح است و رسول خدا (ص) چنين ميكرد؟ آن حضرت در جواب فرمود: آرى من هم خيلى از اوقات چنين مىكنم تو نيز چنين كن، زیرا اين عمل براى رسيدن به رزق مناسبتر است.42
مدیریت رفتار
سکوت
دلایل سكوت او چهار چیز بود: 1- حلم 2- حذر 3- تقدير 4- تفكر.
سكوتش از حلم و صبر اين بود كه هيچ چيز آن حضرت را به خشم در نمىآورد و از جاي نميكند.
سكوتش از حذر در چهار مورد بود: 1- در جايى كه مىخواست وجهه نيكو و پسنديده كار را پيدا كند تا مردم نيز در آن كار به وى اقتدا نمايند.2- در جايى كه حرفزدن قبيح بود و مىخواست بطرف مقابل ياد دهد تا او نيز از آن خوددارى كند.3- در جايى كه مىخواست دربارة صلاح امتش مطالعه و فكر كند.4- در مواردى كه مىخواست دست به كارى بزند كه خير دنيا و آخرتش در آن بود.
سكوتش از تقدير اين بود كه مىخواست همه مردم را به يك چشم ديده و به گفتار همه به يك نحو استماع فرمايد.
سكوتش از تفكّر عبارت بود از تفكر در اينكه چه چيزى باقى است و چه چيزى فانى است.1
کلام
هنگام حرف زدن تبسم میکرد. 26
فصاحت بیان
رسول خدا گفتارش از همه فصيحتر و شيرينتر بود.2
لهجهاش از همه لهجهها و زبانها راستگوتر بود.1
كلامش همه روشن بود به طورى كه هر شنوندهاى آن را مىفهميد.24
وقتى حرف ميزد كلام را از اول تا به آخر با تمام فضاى دهان ادا مىكرد. [فصیح بود] 1
سخنانش همه كلمات كوتاه، جامع، خالى از زوائد و وافى به تمام مقصود بود. چنان بود كه گويى اجزاى آنان تابع يكديگرند، وقتى سخن مىگفت بين جملات را فاصله مىداد تا اگر كسى بخواهد سخنانش را حفظ كند فرصت داشته باشد.2
مدیریت بیان
بسيار كم حرف بود.1
جز در مواقع ضرورت تكلم نمىفرمود.1
زبان خود را از كلام غير ضروري باز مىداشت.1
وقتى تكلم مىفرمود در كلام خود تكرار نداشت.24
خطبهاش از همه خطبهها كوتاهتر و از هذيان دور بود.24
نوع بیان
در هنگام سخن گفتن از سه چيز پرهيز ميکرد: 1- مراء و مجادله 2- پرحرفى 3- بیان سخنان بیفایده.1
احترام در خطاب
اصحاب خود را هميشه براى احترام و به دستآوردن دلهايشان به كنيههايشان مىخواند، و اگر هم كسى كنيه نداشت خودش براى او كنيه مىگذاشت. مردم هم او را به كنيهاى كه آن جناب برايش گذاشته بود صدا مىزدند. و هم چنين زنان اولاددار و بیاولاد و حتى بچهها را كنيه مىگذاشت و بدين وسيله دلهايشان را به دست مىآورد.38 [کنیه نامی بود که معمولاً بنا بر فرهنگ عربها برای احترام، یکدیگر را با آن مورد خطاب قرار میدادند به این صورت که او را به نام فرزندش صدا میکردند مثل ابوالقاسم برای پیامبر و ام سلمه برای همسر پیامبر. [شبیه آقا و خانم در عصر ما.]
برخورد با سخن دیگران
كلام احدى را قطع نمىكرد مگر اينكه مىديد كه از حد مشروع تجاوز ميكند [تهمت يا غيبت ميگويد] كه در اين صورت يا به نهى از اين كار و يا به برخاستن از مجلس، كلامش را قطع مىكرد.1
برخورد با مردم
به احدى از مردم جفا نمىنمود 12
همه نزد او در حق، مساوى بودند.1
از همه مردم به مردم رؤوفتر بود.16
با مردم انس مىگرفت، و آنان را از خود رنجيده خاطر نمىكرد.1
هميشه از مردم بر حذر بود، و خود را مىپائيد، و در عين حال بشره و خلق خود را درهم نمىپيچيد.1
نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز مىكرد: 1- هرگز احدى را مذمت و سرزنش نمىكرد. 2- هرگز لغزش و عيبهايشان را جستجو نمىنمود. 3- هيچ وقت حرف نمىزد مگر در جايى كه اميد اثر مثبتی در آن مىدید.1
از جانب او نواميس و احترامات مردم هتك نمىگرديد.1
هيچ وقت با كسى مطالبى را كه خوش آيند آن كس نبود در ميان نمىگذاشت.24
احترام به بزرگان
اهل فضل را با ادب خود ايثار مىفرمود.1
كسانى را كه داراى فضائل اخلاقى بودند احترام مىكرد، و با اشخاص آبرومند الفت مىگرفت، به اين معنى كه به آنان احسان مىنمود.12
مدیریت سیاسی
بزرگ هر قومى را احترام مىكرد، و توليت امور هر قوم را به به بزرگ همان قوم واگذار مىنمود.1
حساس به سرنوشت مردم
از غفلت مسلمين و انحرافشان غافل نبود.1
پاسخگویی
هيچيك از اصحاب و يا ديگران آن حضرت را نخواند مگر اينكه در جواب مىفرمود: «لبيك».37
عذرپذیري
عذر هر معتذرى را مىپذيرفت.12
تحقیر نکردن
هرگز ناتوان و فقیری را براى تهى دستى و يا مرضش تحقير نمىكرد.16
هر چيزى را كه خداى تعالى حقير مىدانست او نيز تحقيرش مىكرد.6
سرزنش نکردن
انس گفت: من نه سال خدمتگزارى رسول خدا را كردم و هيچ بياد ندارم كه در عرض اين مدت بمن فرموده باشد چرا فلان كار را نكردى، و نيز بياد ندارم كه در يكى از كارهايم خردهگيرى كرده باشد.38
انس گفته: به آن خدايى كه رسول اللَّه (ص) را به حق مبعوث كرد، هيچگاه نشد كه مرا در كارى كه كردم و او را خوش نيامد عتاب كرده باشد كه چرا چنين كردى، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلكه اگر هم زوجات او در امری مرا ملامت مىكردند مىفرمود: متعرض او نشويد مقدر چنين بوده است.36
دوستي
اگر كسى با او از روى معرفت همنشين بود دوستش مىداشت.12
اگر همنشينانش از چيزى به خنده مىافتادند، آن جناب نيز مىخنديد و اگر از چيزى تعجب مىكردند او نيز تعجب مىكرد.1
دشمني
وقتي ميفهميد چيزى را خداى تعالى دشمن دارد او نيز دشمن مىداشت.6
نحوة رسالت
از هيچ سلطانى به خاطر سلطنتش نمىترسيد، و فقير و سلطان را به يك صورت دعوت به توحيد مىنمود.18
پذیرایی از مهمان
هر كه بر او وارد مىشد تشك خود را زيرش مىگسترانيد و اگر شخص تازه وارد قبول نمیكرد، اصرار مىكرد تا بپذيرد.39
دیدار با حجاج
به اشخاصى كه از مكه مىآمدند مىفرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بيامرزد و در مقابل مخارجى كه كردى بتو روزى دهد.72
مدیریت خشم
از همه مردم ديرتر به غضب درمىآمد.16
دنيا و ناملايمات آن هرگز او را به خشم در نمىآورد.1
از همه زودتر آشتى مىكرد و خشنود مىشد.16
براى خود از احدى انتقام نگرفت، بلكه هر كسى كه آزارش مىداد، عفو مىفرمود.33
هيچ وقت در ظلمى كه به او ميشد در مقام انتقام بر نيامد.24
مگر اينكه محارم خدا هتك شود كه در اين صورت خشم مىكرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود.24
وقتى كه حقى پايمال مىشد از شدت خشم كسى او را نمىشناخت.1
اگر غضب مىكرد- و البته جز براى خدا غضب نمىكرد- هيچ چيزى تاب مقاومت در برابر غضبش را نداشت، و هم چنين در تمامى امورش همين طور بود.17
وقتى غضب مىفرمود، روى مبارك را مىگرداند در حالتى كه چشمها را هم مىبست.1
خوشحالی
وقتى خيلى خوشحال مىشد زياد دست به محاسن شريف خود مىكشيد.18
شوخی کردن
همواره با اشخاص، شوخى مىكرد و مىخواست تا بدين وسيله آنان را شاد سازد.27
با اشخاص شوخى مىكرد، ولى در شوخيهايش جز حق نمىگفت.28
اگر موعظه مىكرد موعظهاش جدى بود نه شوخى.17
مردى اعرابى بديدن رسول اللَّه مىآمد و برايش هديه مىآورد و همانجا به عنوان شوخى مىگفت پول هديه ما را مرحمت كن رسول خدا هم مىخنديد و وقتى اندوهناك مىشد مىفرمود: اعرابى چه شد كاش مىآمد.29
نپذیرفتن مدح
هرگز مدح كسى را نمىپذيرفت مگر اينكه به وى احسانى كرده باشد [و او سپاسگزاری کند].1
آداب معاشرت
سلام کردن
با هر كس روبرو میشد بر سلام کردن از او سبقت مىجست.1
به هر كس مىرسيد چه توانگر و چه درويش و چه كوچك و چه بزرگ سلام ميداد.18
یکی از پنج چیزی که پیامبر فرمود که آخر عمر ترک نمیکنم به کودکان سلام کردن است تا امتم نیز به آن عادت کنند و این خود سنتی شود برای بعد از من. 20
رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مىكرد و آنها سلامش را جواب مىدادند.22
دست دادن
به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىكشيد تا طرف مقابل دست خود را بكشد.18
هيچ ديده نشد كه رسول خدا (ص) با كسى مصافحه كند و او جلوتر از طرف دست خود را بكشد، بلكه آن قدر دست خود را در دست او نگه ميداشت تا او دست آن جناب را رها سازد.24
اگر مردى با او دست مىداد دست خود را از دست او بيرون نمىكشيد و صبر مىكرد تا طرف مقابل دست او را رها كند، به همين جهت وقتى مردم اين مطلب را فهميدند هر كس با آن جناب دست مىداد دست خود را مرتب به طرف خود مىكشيد تا آنكه از دست آن حضرت جدا مىكرد.25
برخورد با کودکان
رسمش اين بود كه وقتى مردم بچههاى نو رسيده خود را به عنوان تبرك خدمت آن جناب مىآوردند، آن حضرت براى احترام خانواده آن كودك، وى را در دامن خود مىگذاشت و چه بسا بچه در دامن آن حضرت بول مىكرد. كسانى كه ناظر صحنه بودند ناراحت شده و سر و صدا راه مىانداختند، آن حضرت نهيب مىزد و مىفرمود: هيچ وقت بول کودک را قطع نكنيد، بگذاريد تا آخر بول خود را بكند. حضرت صبر مىكرد تا کودک تا به آخر بول كند آن گاه در حق او دعا مىفرمود و يا برايش اسم مىگذاشت و با اين عمل خاندان كودك را بىنهايت مسرور مىساخت. طورى رفتار مىكرد كه خانواده كودك احساس نمىكردند كه آن جناب از بول بچه آنان ناراحت شد. پس از رفتن خانوادة کودک، برمىخاست و لباس خود را مىشست.31
اجازه خواستن
عادت آن حضرت چنين بود كه سه نوبت سلام مىكرد اگر جواب مىشنيد و اذن مىگرفت داخل مىشد و گرنه برمىگشت.12
اجازه داخل شدن را سه بار تكرار مىکرد.24
احوالپرسي
همواره از اصحاب خود دلجویی و احوالپرسی مىكرد، و از مردم حال مردم دیگر را مىپرسيد.1
اگر یکی از مسلمين را سه روز نمىديد جوياى حالش مىشد، اگر مىگفتند سفر كرده است حضرت براى او دعاى خير مىفرمود، اگر مىگفتند منزل است به دیدارش مىرفت و اگر مىگفتند مريض است عيادتش مىفرمود.34
خداحافظی
وقتى با مؤمنين خداحافظى ميكرد، مىفرمود: خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر خيرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دين و دنياى شما را سالم و ايمن سازد و شما را به سلامت و با غنيمت فراوان برگرداند.71
تسلیت
وقتي به صاحبان مصيبت تسليت ميداد، ميفرمود: خداوند اجرتان دهد و خدا شما را رحمت كند. [آجَرَكُمُ اللَّهُ وَ رَحِمَكُمْ] 133
تبریک
وقتي كساني را تبريك و تهنيت ميداد، ميفرمود: خداوند براي شما مبارك كند و آن را براي شما مبارک کند. [بَارَكَ اللَّهُ لَكُمْ وَ بَارَكَ عَلَيْكُم]133
مدیریت معیشت
از آنچه خدا روزيش مىكرد بيش از آذوقه يك سال از خرما و جوى كه در دسترس بود براى خود ذخيره نمىكرد و ما بقى را در راه خدا صرف مىكرد، كسى از آن جناب چيزى درخواست نمىكرد مگر اينكه آن حضرت حاجتش را هر چه بود برآورده مىنمود، و همچنين مىداد تا آنكه نوبت مىرسيد به غذاى ذخيره يك سالهاش از آنهم ايثار مىفرمود، و بسيار اتفاق مىافتاد كه قبل از گذشتن يك سال قوت خود را انفاق كرده و اگر چيز ديگرى عايدش نمىشد خود محتاج شده بود.15
بخشش
كريم الطبع بود و سخاوت بسيار داشت .18
دست سخاوت او از همه بیشتر بود.12
بدون اينكه اسراف بورزد سخى بود.18
اميدواران را نااميد نمىكرد.1
سخىترين مردمبود، بطورى كه هيچ وقت درهم و دينارى نزدش نمىماند، حتى اگر وقتى چيزى نزدش زيادى مىماند و تا شب كسى را نمىيافت كه آن را به او بدهد، به خانه نمىرفت تا آن را از ذمّة خود بردارد و آن را به محتاجى برساند.15
هيچ وقت چيزى از او درخواست نشد كه در جواب «نه» بگويد و حاجت هيچ حاجتمندى را رد نكرد بلكه عملا يا به زبان به قدرى كه برايش ممکن بود آن را برآورده ميساخت.24
هر كس حاجتى از او طلب مىكرد برنمىگشت مگر اينكه يا حاجت خود را گرفته بود، يا با بيانى قانع کننده، دلخوش شده بود.24
چنين بود كه احدى از او از مال دنيا چيزى درخواست نمىكرد مگر اينكه آن حضرت به او ميداد، تا اينكه روزى زنى پسرش را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: از رسول خدا چيزى بخواه اگر در جوابت فرمود: چيزى ندارم. بگو پيراهنت را به من بده. [چنین شد و او] پيراهن خود را درآورد و به پسر داد آیه نازل شد که نه دست به گردنت بگير و نه همه چیز خود را ببخش.40
توجه به نیاز اصحاب
هر كس را به مقدار فضيلتى كه در دين داشت احترام مىنمود، و حوائجشان را برطرف مىساخت، چون حوائجشان يكسان نبود، بعضي يك حاجت بعضي دو و بعضي بيشتر حاجت داشتند.1
در نزد او مقام و منزلت آن كسى بزرگتر بود كه مواسات و پشتيبانيش براى مسلمين بهتر بود.1
در ميان اطرافيان خود كسى را برگزيدهتر و بهتر مىدانست كه داراى فضيلت بيشتر و براى مسلمين خيرخواهتر بود.1
از اصحاب درباره موقعیت مالی آنان جویا بود و مىفرمود: حاجت كسانى را كه به من دسترسى ندارند را به من برسانيد.1
میفرمود: بدانيد كه هر كس حاجت كساني را كه نميتوانند آن را خود به حاكم برسانند، نزد حاکم ببرد، و آن را برآورده كند، خداى تعالى قدمهايش را در روز قيامت ثابت و استوار مىسازد.1
حضور در مجالس
وقتى وارد منزلى ميشد در نزديكترين جا، نسبت به محل ورود مىنشست.44
در هيچ مجلسى جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از صدرنشينى نهى مىفرمود و در مجالس هر جا كه خالى بود مىنشست و اصحاب را هم دستور مىداد كه چنان كنند.1
مجلسش، مجلس حلم، حيا، راستى و امانت بود و در آن صداها بلند نمىشد.1
در مجلس، حق همه را ادا مىكرد، به طورى كه احدى از همنشينانش احساس نمىكرد كه از ديگران در نزد او محترمتر است.1
تربیت شاگرد
به تربیت اصحاب مشغول بود و ايشان را به اصلاح نواقصشان ترغیب مىكرد، به معارف دينيشان آشنا مىساخت، و در اين باره هر چه میفرمود، دنبالش مىفرمود: حاضرين آن را به غائبين برسانند.1
مردم براى درك فيض و طلب علم شرفياب حضورش مىشدند و بيرون نمىرفتند مگر اينكه دلهايشان سرشار از علم و معرفت بود و خود از راهنمايان و ادله راه حق شده بودند.1
بگونهای با یاران برخورد میکرد که 1- اگر احيانا كسى لغزشى داشت، تکرار نمیکرد 2- همنشينانش همه با هم متعادل و در یک سطح بودند. 3- مىكوشيدند تا بر اساس تقوا با یکدیگر ارتباط برقرار كنند. 4- نسبت به هم متواضع بودند. 5- بزرگتران خود را احترام کنند و به كوچكتران مهربان بودند.6- صاحبان حاجت را بر خود مقدم مىشمردند. 7- غريبها را حفاظت مىكردند.1
اهل علم و اصحاب حديث در حضورش نزاع نمىكردند.24
وقتى سخن مىگفت شنوندگان سرها را به زير مىانداختند گويى مرگ بر سر آنها سايه افكنده است، و وقتى ساكت مىشد، آنها تكلم مىكردند.در حضور او نزاع و مشاجره نمىكردند، و اگر كسى تكلم مىكرد ديگران سكوت مىكردند تا كلامش پايان پذيرد. به نوبت در حضور آن حضرت صحبت میکردند.1
ساده زيستي
رسول خدا کم هزینه بود.18
منع رهبانیت
جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا (ص) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آيا به زنان بى رغبت هستيد؟ من سراغشان مىروم و در روز هم غذا مىخورم و در شب هم مىخوابم و اگر كسى از اين سنت من دورى كند از من نخواهد بود.90
غمگین و فکور
رسول خدا (ص) هميشه حزين و دائما در فكر بود.1
بدون اينكه چهرهاش درهم كشيده باشد، هميشه اندوهگين به نظر مىرسيد.18
حلم
به هر چه رغبت و ميل نداشت بىميلى خود را در قيافه خود نشان نمىداد و لذا اشخاص از پيشنهاد چیزی به ايشان مأيوس نبودند.1
هرگز ديده نشد كه كسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سكوت كند، بلكه آن قدر حوصله به خرج مىداد تا طرف ساكت شود.24
اگر ناشناسى از آن حضرت چيزى مىخواست و در درخواستش اسائه ادب و جفايى مىكرد، آن جناب تحمل مىنمود، به طوری كه اگر اصحابش هم در صدد رفع مزاحمت او برميآمدند، مىفرمود: هميشه صاحبان حاجت را همراهی و يارى كنيد.1
تواضع
فرشتهاى نزد رسول اللَّه (ص) آمد و عرض كرد: خدايت مخير فرموده كه اگر خواهى بندهاى متواضع و رسول باشى و اگر خواهى پادشاهى رسول باشى، جبرئيل اين صحنه را مىديد رسول خدا (ص) از راه مشورت به جبرئيل نگريست، او با دست اشاره كرد كه تواضع را اختيار كن و لذا رسول اللَّه (ص) در جواب آن فرشته فرمود: بندگى و تواضع را با رسالت اختيار كردم، فرشته مزبور در حالى كه كليد خزينههاى زمين را در دست داشت گفت: اينك چيزى هم از آنچه در نزد خدايت دارى كاسته نشد.5
بدون اينكه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود.18
روي زمين مىنشست.18
با فقرا مىنشست.17
با بردگان هم غذا مىشد.18
صله رحم
با خويشاوندان خود به احترام برخورد ميكرد.12
خوش رویی و نرم خویی
خوى نازنينش از خوى همه نرمتر بود.12
و خُلق نازنينش بسيار نرم بود، به اين معنا كه نه كسى را با كلام خود مىآزرد و نه به كسى اهانت مىنمود.1
دائما خوشرو و نرمخو بود.1
خلق نازنينش اينقدر نرم بود كه به مردم اجازه مىداد او را براى خود پدرى مهربان بپندارند.1
خوش معاشرت و خوش رو بود.18
بسيار دل نازك و به همه مسلمانان مهربان بود.18
خشن و درشت خو و داد و فرياد كن و فحاش نبود.1
مدح و ذم
هر عمل نيكى را تحسين و تقويت مىكرد، و هر عمل زشتى را تقبيح مىنمود.1
اعتدال
در بارة حق، كوتاهى نمىكرد و از آن تجاوز هم نمىنمود.1
در همه امور ميانهرو بود، گاهى افراط و گاهى تفريط نمىكرد.1
عيب جو و همچنين مداح نبود.1
ازدواج کردن
هر وقت مىخواست با زنى ازدواج كند كسى را مىفرستاد تا آن زن را ببيند.93
تزويج در شب و اطعام طعام، از سنت پيغمبر است.94
ارتباط با زنان
از اخلاق انبياء دوست داشتن زنان است.91
رسول خدا (ص) فرمود: روشنى چشم من در نماز و لذتم در زنان قرار داده شده است.93
یکی از چهار اخلاق انبیاء زياد با زنان خود همخوابگی کردن است.56
عقیقه کردن
علی (ع) فرمود: بچههاى خود را در روز هفتم ولادت عقيقه كنيد و به وزن موی سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهيد رسول خدا (ص) هم درباره حسن و حسين (ع) و ساير فرزندانش چنين كرد.95
تشیع جنازه
وقتي جنازهاي را مشايعت ميفرمود، اندوه بر دلش مستولي ميشد، و بسيار حديث نفس ميكرد و خيلي كم حرف ميزد.130 سنت اين است كه تابوت را از چهار طرفش بدوش بكشند، گرفتن اطراف دیگر، مستحب است.128
حسن بن علي (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فقط يك بار براي جنازه آن هم روزي بود كه جنازة مرد يهودي را ميبردند و راه عبور هم تنگ بود و آن حضرت نميتوانست از راه جنازه به كناري برود، از روي ناچاري برخاست، براي اينكه نميخواست جنازه بالاي سرش باشد.129
دفن مردگان
وقتي ميخواست بعد از دفن جنازهاي خاك بر آن بريزد تنها سه مشت خاك ميريخت.131
وقتي به جنازهاي از بنيهاشم نماز ميگزارد و قبرش را آب ميپاشيدند حضرت دست خود را بر قبر ميگذاشت به طوري كه انگشتان مباركش در گل فرو ميرفت به طوري كه اگر غريب و يا مسافري از اهل مدينه به شهر مدينه وارد ميشد و از قبرستان ميگذشت و آن قبر تازه و اثر انگشتان را ميديد، ميفهميد كه صاحب اين قبر از بنيهاشم است و لذا ميپرسيد از آل محمد(ع) چه كسي تازه از دنيا رفته؟ 132
ارتباط با خدا
دوری از تجملات دنیا
وقتى ديد پرده درِ خانهاش تصويری دارد به يكى از زنان خود فرمود: اى فلان اين پرده را از نظرم پنهان كن تا آن را نبينم، چون هر وقت چشمم به آن مىافتد به ياد دنيا و زیبایی آن مىافتم.6
بر الاغ لخت [بدون تجمل] سوار مىشد و شخصى ديگرى را هم پشت سر خود بر آن حيوان سوار مىكرد.6
زهد
رسول خدا (ص) از دنيا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت.83
محمد (ص) از همه انبياء زاهدتر بود، زيرا هيچ وقت سفرهاى از طعام برايشچيده نشد و هرگز نان گندم نخورد.97
رسول خدا (ص) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم يك شكم سير نخورد.98
از نان جو هم هيچ وقت شكمش سير نشد و [گاه] سه شبانه روز گرسنه مىماند.97
رسول خدا (ص) نان جو را الك نكرده [با سبوس] مىخورد و هيچ وقت نان گندم نخورد، و از نان جو هم سير نشد، و هيچ وقت بر خوان [سفره اشرافي]، غذا نخورد.
هيزم منزلش پوست و برگ و شاخه درخت خرما بود.119
ذکر
وقتی آیه شریفه «و اذکروا الله کثیراً» و خدا را بسیار ذکر کنید نازل شد. رسول الله (ص) مشغول به ذکر خدا گشت تا جایی که کفار میگفتند: این مرد جن زده شده است. 10
هر وقت از بلنديها به پایین سرازير مىشد مىگفت: لا اله الا اللَّه میگفت و هر وقت بر بلنديها بالا مىرفت اللَّه اكبر مىگفت.69
هيچ نشست و برخاستى نداشت مگر با ذكر خدا.1
سجده
هيچ وقت رسول خدا (ص) از خواب بيدار نشد مگر آنكه بلافاصله براى خدا به سجده مىافتاد.89
دعا
وقتی دعا میفرمود سه بار تکرار میکرد.24
استغفار
رسول خدا هر روز هفتاد بار توبه میکرد. از امام صادق پرسیدم آیا هفتاد بار میگفت: استغفرالله و اتوب الیه؟ فرمودند: نه، بلکه میگفت: اتوب الی الله عرض کردم رسول خدا (ص) توبه میکرد و گناه مرتکب نمیشد و ما توبه میکنیم و باز تکرار مینماییم فرمود: و الله المستعان باید از خدا مدد گرفت. 11
سوگند
از جمله سوگندهای رسول خدا این بود که میفرمود: لا و استغفر الله- نه، و از خدا آمرزش میخواهم. 13
گریه
از خوف خدای عزوجل آن قدر میگریست که سجاده و مصلایش از اشک چشم او تر میشد، با اینکه جرم و گناهی هم نداشت. 7
آن قدر میگریست که بیهوش میشد. خدمتش عرضه میداشتند مگر خدای تعالی در قرآن نفرمود: خداوند از گناهان گذشته و آینده تو در گذشته است پس این همه گریه برای چیست؟ میفرمود: درست است که خدا مرا بخشیده ولي من چرا بندهای شکرگزار نباشم. 9
صبر بر مصائب
وقتی به مشكلي برمیخورد امر را به خدا واگذار میکرد و از حول و قوه خویش تبری میجست و از خدا راه چاره میخواست. 17
هيچ امرى از امور دنيا آن جناب را به هول و هراس در نمىآورد.15
پناه بردن به خدا
هر وقت جوش کوچکی در بدن خود میدید به خدا پناه میبرد و اظهار مسکنت در برابر او مینمود و خود را به او میسپرد، خدمتش عرضه میداشتند یا رسول الله این جوش کوچک که چیز قابل توجهی نیست؟ میفرمود: آری و لیکن خدا وقتی بخواهد درد کوچکی را بزرگ کند میتواند چنان که اگر بخواهد درد بزرگی را کوچک کند نیز میتواند. 127
غسل
با يك صاع (تقریباً سه لیتر) غسل مىكرد.140
اگر با زنانش بودند، با حدود يك صاع و يك مد [تقریباً چهار لیتر] غسل مىكردند.140
با مشت، سه مرتبه آب به سر خود مىريخت.141
امام صادق (ع) فرمود: غسل جمعه سنّتى است كه بر مرد و زن و در خانه و در سفر واجب است. غسل روز جمعه هم ماية پاكيزگى بدن و هم كفارة گناهان بين دو جمعه است. علت غسل جمعه اين بود كه انصار در ايام هفته به كار شتران رسيدگى و به ساير اموال خود سرگرم بودند، جمعه كه مىشد با همان بدن كثيف خود به مسجد مىآمدند و رسول خدا (ص) از بوى بد زير بغلهاشان ناراحت ميشد و دستور فرمودند كه روز جمعه همگى غسل كنند و اين خود باعث شد كه غسل جمعه سنت شود.142
وضو
رسول خدا (ص) براى هر نمازى وضويى مىگرفت تا آنكه سال فتح مكه فرا رسيد، از آن به بعد براى خواندن چند نماز به يك وضو اكتفاء مىكرد، عمر پرسيد يا رسول اللَّه (ص) مىبينم كارى كردى كه تا كنون نكرده بودى؟ فرمود: متوجه هستم و عمدا چنين مىكنم.134
میفرمود: ما دستور داريم وضو را شاداب بگيريم.138
با يك مد آب (تقريبا 750سیسی) وضو مىگرفت.137
وقتى وضو مىگرفت در همه جاى وضو اول سمت راست را مىشست.136
آب در دهان گرداندن و آب در بينى كشيدن از چيزهايى است كه رسول خدا (ص) آن را سنت قرار داده است.139
زراره میگوید امام باقر (ع) فرمود آيا نمىخواهيد وضوى رسول اللَّه (ص) را برايتان اجرا كنم؟ گفتيم: چرا، پس حضرت دستور داد قدح كوچك و ضخيمى كه مقدار كمى آب در آن بود آوردند، آن را جلو خود گذاشت و دو دست خود را بالا زده، دست راست خود را در آن فرو برد و سپس فرمود: البته اين وقتى است كه دست پاك باشد، آن گاه آن دست را پر از آب كرده بر پيشانى خود ريخت و گفت: «بسم اللَّه» و آن آب را به اطراف محاسن خود جريان داده و بعدا يك مرتبه دست را به صورت و پيشانى خود كشيد، سپس دست چپ را در آب فرو برد. و به پرى آن آب به آرنج دست راست خود ريخت و كف دست چپ را به ساعد دست راست كشيد به طورى كه آب تا نوك انگشتان آن جريان يافت، آن گاه با دست راست كفى از آب پر كرده به آرنج چپ ريخت و آن را با كف دست راست به ساعد و سر انگشتان دست چپ مرور داد و جلو سر و روی پا را با ترى دست چپ و بقيه ترى دست راست مسح كرد.135
مسجد
میفرمود مسجد جایگاه انبياء است.84
معراج
رسول خدا (ص) را به معراج بردند و در آنجا نماز خواند و ذكر گفت و از عظمت خداوند آنچه را كه ديد بندهاى بدنش مرتعش شد و بدون اختيار به حالت ركوع درآمد، و در آن حال گفت: «سبحان ربى العظيم و بحمده» وقتى كه از آن حالت برخاست نظرش به عظمت خداى خود در مكان بلندترى كه از آن بلندتر تصور نمىشود افتاد و بدون اختيار صورت خود را به خاك نهاد وگفت: « سبحان ربى الاعلى و بحمده» و هم چنين تكرار مىكرد تا پس از گفتن هفت مرتبه قدرى از آن هیبتی كه دلش را پر كرده بود كاسته گرديد، از اين جهت در امتش هم اين دو ذكر سنت شد.161
نماز
رسول خدا هشت ركعت نافله [مستحبی] ظهر، و چهار ركعت ظهر، و هشت ركعت نافله عصر، و چهار ركعت نماز عصر، و سه ركعت مغرب، و چهار ركعت نافله مغرب، و چهار ركعت عشا، و هشت ركعت نافله شب، و سه ركعت وتر، و دو ركعت نافله فجر، و دو ركعت نماز صبح مىخواند.144
نافله صبح را در اول فجر مختصر مىخواند و براى نماز صبح بيرون مىرفت.147
در روز تا ظهر نمىشد نمازى نمىخواند وقتى كه ظهر مىشد و به قدر نصف انگشت [سه سانت] سايه مىگشت، هشت ركعت مىخواند، و وقتى سايه به قدر يك ذراع [حدود چهل سانت] مىشد نماز ظهر را مىخواند، بعد از نماز ظهر هم دو ركعت و قبل از نماز عصر دو ركعت مىخواند تا آنكه سايه بقدر دو ذراع [حدود هشتاد سانت] مىشد آن وقت نماز عصر را بجا مىآورد، و وقتى آفتاب غروب مىكرد نماز مغرب را و بعد از زوال سرخى شفق، عشا را مىخواند و مىفرمود: وقت عشا تا ثلث شب امتداد دارد. بعد از عشا نماز ديگرى نمىخواند تا شب به نصف مىرسيد، آن گاه برمىخاست و سيزده ركعت نماز مىخواند كه سيزدهمى آن نماز وتر بود و دو ركعت از آن نافله صبح. وقتى فجر طالع، و هوا روشن مىشد نماز صبح را مىخواند.145
وقت نماز
روايت شده است، رسول خدا (ص) براى ما و ما براى او سخن مىگفتيم، همين كه موقع نماز مى شد حالتى به خود مىگرفت كه گويى نه او ما را مىشناخته و نه ما او را مىشناختهايم.158
بسيار مىشد كه مؤذن در گرماى ظهر برای انجام نماز دنبال مىآمد رسول خدا (ص)، حضرت مىفرمود: بگذار هوا خنك شود.154
نظم در صف جماعت
دست به شانههاى ما مىگذاشت و ما را پس و پيش مىكرد و مىفرمود: منظم بايستيد و گرنه اگر در ايستادن اختلاف داشته باشيد دلهايتان هم مختلف خواهد شد.163
هميشه صفوف نماز ما را منظم مىفرمود به طورى كه اگر تيرى رها مىشد فاصله نيمه از آن تير يكسان بود تا اينكه رفته رفته براى همه عادت شد، اتفاقا روزى به مسجد تشريف آورد و به نماز ايستاد، خواست تا تكبيرة الاحرام بگويد متوجه شد كه مردى سينهاش جلوتر از سايرين است، فرمود: بندگان خدا صفوف خود را منظم كنيد و گرنه ميان شما اختلاف خواهد افتاد.162
جمع دو نماز در شرایط خاص
وقتی در سفر بود و همچنين در مواقعي كه كار فوري داشت، نماز ظهر و عصر را با هم ميخواند و بين مغرب و عشاء فاصله نميانداخت.153
رسول خدا (ص) در شبهايى كه باران مىباريد نماز مغرب را مختصر مىخواند و در خواندن عشا هم عجله مىكرد و آن را زودتر از وقت فضيلتش با مغرب مىخواند و مىفرمود: كسى كه به مردم رحم نكند در حقش رحم نمىكنند.152
رسول خدا (ص) در مسافرتها زمانى كه با شتاب راه مىپيمود، نماز مغرب را تاخير مىانداخت و آن را با نماز عشا مىخواند.151
نماز در سفر
از هيچ منزلى كوچ نمىكرد مگر اينكه در آن منزل دو ركعت نماز مىخواند.70
طولانی نکردن نماز
نمازش در عين تماميت از همه نمازها سبكتر بود.24
از همه مردم نمازش كاملتر و در عين حال اعمالش در نماز از همه سبكتر و كمتر بود.159
وقتى به خانه وارد مىشد ظرف آب مىخواست و براى نماز تطهير مىكرد، آن گاه برمىخاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مىكرد، سپس به رختخواب خود قرار مىگرفت.86
ماه رمضان که مىشد نماز خود را بيشتر مىكرد.150
نماز مستحبى را مثل واجب و روزه مستحبى را مثل واجب به جا مىآورد.143
خشوع در نماز
وقتى به نماز مىايستاد از ترس خدا رنگش مىپريد، و از اندرون دل و قفسه سينهاش صدايى نظير صداى اشخاص خائف و وحشت زده شنيده مىشد.156
وقتى كه نماز مىخواند مانند پارچهاى مىشد كه در گوشهاى افتاده باشد.157
لباس نماز
خيلي از اوقات نماز را در يك شمله (لنگ كوچك) كه دو طرفش را گره زده بود، ميخواند.73
رفع گرفتاری مردم و نماز
هيچ وقت در نماز، كسى به خدمتش نمىآمد و در كنارش نمىنشست مگر اينكه به خاطر او، نماز را كوتاه مىكرد و متوجه او مىشد و مىفرمود: آيا حاجتى دارى؟ پس از آنكه حاجت او را برمىآورد مجددا به نماز مىايستاد.155
خواندن نماز شب
ظرف آب را رو پوشيده بالاى سرش مىگذاشتند و آن جناب مسواك خود را هم زير رختخواب خود مىگذاشت و مىخوابيد، تا مدتي كه خدا بخواهد، وقتى بيدار مىشد مىنشست و نظرى به آسمان مىافكند و آياتى را كه در سوره آلعمران است يعنى آيات «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ» را مىخواند سپس دندانها را مسواك كرده، تطهير نموده و به مسجد مىرفت و چهار ركعت نماز مىخواند كه ركوع هر ركعتش بقدر قرائت آن و سجودش بقدر ركوع آن طول مىكشيد، بحدى كه مردم مىگفتند كى سر از ركوع برمىدارد و به سجده مىرود؟ و هم چنين سجدهاش بحدى طولانى بود كه گفته مىشد چه وقت سر برمىدارد، آن گاه به بستر خود ميرفت و تا خدا مىخواست مىخوابيد، آن گاه بيدار شده مىنشست و همان آيات را تلاوت نموده، چشم را به آسمان مىانداخت، آن گاه مسواك زده تطهير نموده و به مسجد مىرفت، باز هم مثل بار اول چهار ركعت نماز مىخواند، مجدداً به بستر ميرفت، مقدارى مىخوابيد، سپس بيدار شده نگاهى به آسمان انداخته و همان آيات را تلاوت مىنمود، باز مسواك و تطهير را انجام داده به مسجد تشريف مىبرد و يك ركعت نماز وتر و دو ركعت ديگر خوانده و براى نماز صبح بيرون مىشد.146
ذكر قنوت وتر
رسول خدا (ص) در قنوت وتر خود مىفرمود: پروردگارا، ما را با آنان كه هدايتشان كردى، هدايت كن و با آنان كه عافيتشان دادى، عافيت ده، و با آنان كه امورشان را خودت به دست گرفتى، امور مرا هم عهدهدار شو، و در آنچه مرا دادهاى، بركت قرار ده، و مرا از شر قضا و قدرى كه گذراندى، نگهدار، چون تويى كه قضا بدست تو است و تويى كه حكم مىكنى و كسى نيست كه عليه تو حكم كند، منزهى تو، اى پروردگار خانه، از تو طلب مغفرت مىكنم، و به تو رجوع مىنمايم و به تو ايمان مىآورم، و بر تو توكلمىكنم، و حول و قوهاى نيست مگر از ناحيه تو اى خداى مهربان. «اللهم اهدنى فيمن هديت، و عافنى فيمن عافيت، و تولنى فيمن توليت، و بارك لى فيما اعطيت، و قنى شر ما قضيت، انك تقضى و لا يقضى عليك، سبحانك رب البيت، استغفرك و اتوب اليك و أؤمن بك و اتوكل عليك و لا حول و لا قوة الا بك يا رحيم» 149
در نماز وترش هفتاد بار استغفار مىكرد و هفت بار مىگفت: اين جایگاه كسى است كه از آتش دوزخ پناهنده تو شده است. «هذا مقام العائذ بك من النار»148
زمان روزه گرفتن
در اوائل بعثت، روزه گرفتنش اينگونه بود كه يك مدت آنقدر پى در پى روزه مىگرفت كه مىگفتند هيچ روزى را بدون روزه بسر نمىبرد، و مدتى ديگر آن قدر پى در پى روزه نبود كه گفته مىشد: روزه نمىگيرد، آنگاه اين رويه را ترك كردند و مدتى، يك روز در ميان روزه مىگرفتند كما اينكه روز حضرت داود هم همين طور بوده، پس از مدتى اين را نيز ترك كرد و مدتى همان ايام البيض هر ماه را روزه بود، در آخر اين را نيز ترك كرد و سه روزى را كه در ايام البيض روزه مىگرفت، در دهههاى ماه تقسيم كرده يكى را در پنجشنبة دهه اول و يكى در چهارشنبه دهة دوم و يكى در پنجشنبه دهة سوم مىگرفت و تا زنده بود اين رويه را داشت.168
بعضى از اوقات تنها روزهاى دوشنبه و پنجشنبه را روزه مىگرفت و سپس در هر ماه تنها سه روز يعنى پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ما را روزه مىگرفت. و مىفرمود: اگر كسى اينچنين روزه بگيرد مثل اين است كه تمام عمرش روزه بوده است.167
رسول خدا از دنيا رحلت فرمود در حالى كه رويهاش در روزه داشتن اين بود كه ماه شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه مىگرفت.169
همة ماه شعبان را روزه نمىگرفت.170
سنت در افطار عيد قربان اين است كه بعد از نماز انجام شود و در عيد فطر قبل از نماز افطار شود.178
در روزهاي عيد قربان دو قوچ ذبح ميكرد يكي را از طرف خود و يكي ديگر را از طرف فقراي امت خود.123
وقتي كه ماه رمضان فرا ميرسيد تمامي اسيرهاي جنگي را آزاد و به تمامي سائلها عطيه ميداد.176
شب زندهداری ماه رمضان
دهة آخر رمضان، به كلى لحاف و تشك خود را جمع مىكرد و به عبادت مىپرداخت، و در شب بيست و سوم، اهل خانه خود را بيدار مىكرد و در آن شب آب به روى خوابيدهها مىپاشيد تا خواب از سرشان برود.177
اعتکاف
دهة آخر ماه رمضان، در مسجد اعتكاف مىكرد، برايش خيمهاى مويى مىزدند، و در آن ايام لحاف و بسترش را برمىچيدند، ولی از زنان كنارهگيرى نمىكرد.166
دهة اول ماه رمضان، معتكف شد، سال بعد از دهه دوم اعتكاف كرد، ولى پس از آن هميشه دهه سوم، اعتكاف ميكرد.164
جنگ بدر در ماه رمضان اتفاق افتاد، در آن سال رسول اللَّه اعتكاف نكرد، سال بعد، آن جناب دو دهه، اعتكاف كرد، يكى براى همان سال، يكى هم براى قضاى اعتكاف سال پيش.165
تلاوت قرآن
هيچ امرى مگر جنابت، او را از تلاوت قرآن باز نمىداشت.179
قرائت خود را آيه آيه، وقف مىكرد.180
تا سورة تبارك و الم تنزيل را تلاوت نميكرد، نميخوابيد.182
هنگامي كه از رختخواب برمىخواست، مسبّحات را تلاوت مىكرد و مىفرمود: در اين چند سوره آيهايست كه فضلش از هزار آيه بيشتر است، پرسيدند مسبّحات كدامند؟ فرمود: سوره حديد، حشر، صف، جمعه و تغابن است.181
رسول خدا (ص) سوره «سبح اسم ربك الاعلى» را دوست مىداشت.183
1- و فی معانی الاخبار بطریق عَنِ ابْنِ أَبِي هَالَةَ التَّمِيمِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام و بطریق آخر عن الرضا عن آبائه عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عن الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه السلام ، و بطریق آخر عن رجل من ولد ابی هاله عن الحسن بن علی علیهما السلام:
قال: سَأَلْتُ خَالِي هِنْدَ بْنَ أَبِي هَالَةَ ، وَ كَانَ وَصَّافاً لِلنَّبِيِّ (ص)، أَنَا أَشْتَهِي أَنْ یَصِفَ لِي مِنْهُ شَيْئاً لَعَلِّي أَتَعَلَّقُ بِهِ فَقَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَخْماً مُفَخَّماً يَتَلَأْلَأُ وَجْهُهُ تَلَأْلُؤَ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ ، أَطْوَلَ مِنَ الْمَرْبُوعِ وَ أَقْصَرَ مِنَ الْمُشَذَّبِ ، عَظِيمَ الْهَامَةِ ، رَجِلَ الشَّعْرِ ، إِنِ تفَرَقَتْ عَقِيقَتُهُ فَرَقَ وَ إِلَّا فَلَا يُجَاوِزُ شَعْرُهُ شَحْمَةَ أُذُنَيْهِ إِذَا هُوَ وَفَّرَهُ ، أَزْهَرَ اللَّوْنِ ، وَاسِعَ الْجَبِينِ ، أَزَجَّ الْحَوَاجِبِ سَوَابِغَ فِي غَيْرِ قَرَنٍ ، بَيْنَهُمَا عِرْقٌ يُدِرُّهُ الْقَضَبُ ، لَهُ نُورٌ يَعْلُوهُ يَحْسَبُهُ مَنْ لَمْ يَتَأَمَّلْهُ أَشَمَّ ، كَثَّ اللِّحْيَةِ ، سَهْلَ الْخَدَّيْنِ ، ضَلِيعَ الْفَمِ ، مفلج ، أَشْنَبَ ، مُفَلَّجَ الْأَسْنَانِ ، دَقِيقَ الْمَشرُبَةِ ، كَأنَّ عُنُقَهُ جِيدُ دُمْيَةٍ فِي صَفَاءِ الْفِضَّةِ ، مُعْتَدِلَ الْخَلْقِ ، بَادِناً مُتَمَاسِكاً ، سَوَاءَ الْبَطْنِ وَ الصَّدْرِ ، بَعِيدَ مَا بَيْنَ الْمَنْكِبَيْنِ ، ضَخْمَ الْكَرَادِيسِ ، عَرِيضَ الصَّدْرِ ، أَنْوَرَ الْمُتَجَرَّدِ ، مَوْصُولَ مَا بَيْنَ اللَّبَّةِ وَ السُّرَّةِ ، بِشَعْرٍ يَجْرِي كَالْخَطِّ ، عَارِيَ الثَّدْيَيْنِ وَ الْبَطْنِ مِمَّا سِوَى ذَلِكَ ، أَشْعَرَ الذِّرَاعَيْنِ وَ الْمَنْكِبَيْنِ وَ أَعْلَى الصَّدْرِ ، طَوِيلَ الزَّنْدَيْنِ ، رَحْبَ الرَّاحَةِ ، شَثْنَ الْكَفَّيْنِ وَ الْقَدَمَيْنِ ، سَائِلَ الْأَطْرَافِ ، سَبْطَ الْقَصَبِ ، خَمْصَانَ الْأَخْمَصَيْنِ ، فَسِيحَ الْقَدَمَيْنِ يَنْبُو عَنْهُمَا الْمَاءُ ،إِذَا زَالَ زَالَ قَلْعاً ، يَخْطُو تَكَفُّؤاً ، وَ يَمْشِي هَوْناً ، ذَرِيعَ الْمِشْيَةِ ، إِذَا مَشَى كَأَنَّمَا يَنْحَطُّ فِي صَبَبٍ ، وَ إِذَا الْتَفَتَ الْتَفَتَ جَمِيعاً ، خَافِضَ الطَّرْفِ ، نَظَرُهُ إِلَى الْأَرْضِ أَطْوَلُ مِنْ نَظَرِهِ إِلَى السَّمَاءِ ، جُلُّ نَظَرِهِ الْمُلَاحَظَةُ ، يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ.
قَالَ ، فَقُلْتُ له: صِفْ لِي مَنْطِقَهُ ، فَقَالَ ، كَانَ(ص) مُتَوَاصِلَ الْأَحْزَانِ ، دَائِمَ الْفِكْرِ لَيْسَ لَهُ رَاحَةٌ ، طَوِيلَ الصمت [السُّكُوتِ] لَا يَتَكَلَّمُ فِي غَيْرِ حَاجَةٍ ، يَفْتَتِحُ الْكَلَامَ وَ يَخْتِتمُهُ بِأَشْدَاقِهِ ، يَتَكَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْكَلِمِ فَصْلًا لَا فُضُولَ فِيهِ وَ لَا تَقْصِيرَ ، دَمِثاً لَيْسَ بِالْجَافِي وَ لَا بِالْمَهِينِ ، یعْظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَ إِنْ دَقَّتْ ، لَا يَذُمُّ مِنْهَا شَيْئاً غَيْرَ أَنَّهُ كَانَ لَا يَذُمُّ ذَوَّاقاً وَ لَا يَمْدَحُهُ ، وَ لَا تُغْضِیهُ الدُّنْيَا وَ مَا كَانَ لَهَا ، فَإِذَا تُعُوطِيَ الْحَقَّ لَمْ يَعْرِفْهُ أَحَدٌ ، وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيْءٌ حَتَّى يُنْتَصَرَ لَهُ ، إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِكَفِّهِ كُلِّهَا ، وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا ، وَ إِذَا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِهَا فَضَرَبَ ِرَاحَتِهِ الْيُمْنَى بَاطِنَ إِبْهَامِهِ الْيُسْرَى ، وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ وَ أَنشَاحَ ، وَ إِذَا غضب غَضَّ طَرْفَهُ جُلُّ ضِحْكِهِ التَّبَسُّمُ ، يَفْتَرُّ عَنْ مِثْلِ حَبِّ الْغَمَامِ.
قال الصدوق: إِلَى هُنَا رَوَایهُ الْقَاسِمِ بْنُ مَنِيعٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ الْبَاقِي رِوَايَةُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِلَى آخِرِهِ:
قَالَ الْحَسَنُ علیه السلام:فكَتَمْتُهَا الْحُسَيْنَ علیه السلام زَمَاناً ثُمَّ حَدَّثْتُهُ بِهِ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي إِلَيْهِ فَسَأَلْتُهُ عَنه فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَأَلَ أَبَاهُ علیه السلام عَنْ مَدْخَلِ النَّبِيِّ(ص) وَ مَخْرَجِهِ وَ مَجْلِسِهِ وَ شَكْلِهِ فَلَمْ يَدَعْ مِنْهُ شَيْئاً.
قَالَ الْحُسَيْنُ علیه السلامقد سَأَلْتُ أَبِي علیه السلام عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: كَانَ دُخُولُهُ فی نَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِي ذَلِكَ ، فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ: جُزءً لِلَّهِ ، وَ جُزْءً لِأَهْلِهِ ، وَ جُزْءً لِنَفْسِهِ ، ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ ، وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً.
وَ كَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِي جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسْمُهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّينِ فَمِنْهُمْ ذُو الْحَاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَيْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِ فَيَتَشَاغَلُ بِهِمْ وَ يَشْغَلُهُمْ فِي مَا أَصْلَحَهُمْ وَ الْأُمَّةَ مِنْ مَسْأَلَتِهِ عَنْهُمْ وَ بِإِخْبَارِهم بِالَّذِي يَنْبَغِي وَ يَقُولُ لِيُبْلِغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ وَ أَبْلِغُونِي حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى إِبْلَاغِ حَاجَتِهِ فَإِنَّهُ مَنْ أَبْلَغَ سُلْطَاناً حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى إِبْلَاغِهَا ثَبَّتَ اللَّهُ قَدَمَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يَذْكُرُ عِنْدَهُ إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يُقَيِّدُ مِنْ أَحَدٍ عَثْرَةً يَدْخُلُونَ رُوَّاداً وَ لَا يَفْتَرِقُونَ إِلَّا عَنْ ذَوَاقٍ وَ يَخْرُجُونَ أَدِلَّةً قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِ رَسُولِ اللَّهِ ص كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ فِيهِ فَقَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا يَعْنِيهِ وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُمْ وَ يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ يُوَلِّيهِ عَلَيْهِمْ وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بُشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ يَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ يَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِي النَّاسِ وَ يُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَ يُقَوِّيهِ وَ يُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَ يُهَوِّنُهُ مُعْتَدِلَ الْأَمْرِ غَيْرَ مُخْتَلِفٍ لَا يَغْفُلُ مَخَافَةَ أَنْ يَغْفُلُوا أَوْ يَمَلُّوا وَ لَا يُقَصِّرُ عَنِ الْحَقِّ وَ لَا يَجُوزُهُ الَّذِينَ يَلُونَهُ مِنَ النَّاسِ خِيَارُهُمْ أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ أَعَمُّهُمْ نَصِيحَةً لِلْمُسْلِمِينَ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَحْسَنُهُمْ مُؤَاسَاةً وَ مُؤَازَرَةً فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ فَقَالَ كَانَ ص لَا يَجْلِسُ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِكْرٍ وَ لَا يُوطِنُ الْأَمَاكِنَ وَ يَنْهَى عَنْ إِيطَانِهَا وَ إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَ يَأْمُرُ بِذَلِكَ وَ يُعْطِي كُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِيبَهُ وَ لَا يَحْسَبُ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ مَنْ سَأَلَهُ حَاجَةً لَمْ يَرْجِعْ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْخُلْقِ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَيَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ وَ لَا تَرْتَفِعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِيهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُنْثَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِينَ مُتَوَاصِلِينَ فِيهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِينَ يُوَقِّرُونَ الْكَبِيرَ وَ يَرْحَمُونَ الصَّغِيرَ وَ يُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ يَحْفَظُونَ الْغَرِيبَ- فَقُلْتُ فَكَيْفَ كَانَ سِيرَتُهُ فِي جُلَسَائِهِ فَقَالَ كَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَيَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ يَتَغَافَلُ عَمَّا لَا يَشْتَهِي فَلَا يُؤْيِسُ مِنْهُ وَ لَا يُخَيِّبُ فِيهِ مُؤَمِّلِيهِ قَدْ تَرَكَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِكْثَارِ وَ مَا لَا يَعْنِيهِ وَ تَرَكَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ كَانَ لَا يَذُمُّ أَحَداً وَ لَا يُعَيِّرُهُ وَ لَا يَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ- وَ لَا يَتَكَلَّمُ إِلَّا فِي مَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَكَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرُ فَإِذَا سَكَتَ تَكَلَّمُوا وَ لَا يَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِيثَ مَنْ تَكَلَّمَ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى يَفْرُغَ حَدِيثُهُمْ عِنْدَهُ حَدِيثُ أَوَّلِهِمْ يَضْحَكُ مِمَّا يَضْحَكُونَ مِنْهُ وَ يَتَعَجَّبُ مِمَّا يَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ يَصْبِرُ لِلْغَرِيبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِي مَسْأَلَتِهِ وَ مَنْطِقِهِ حَتَّى إِنْ كَانَ أَصْحَابُهُ لَيَسْتَجْلِبُونَهُمْ وَ يَقُولُ إِذَا رَأَيْتُمْ طَالِبَ الْحَاجَةِ يَطْلُبُهَا فَارْفِدُوهُ وَ لَا يَقْبَلُ الثَّنَاءَ إِلَّا مِنْ مُكَافِئٍ وَ لَا يَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى يَجُوزَ فَيَقْطَعَهُ بِنَهْيٍ أَوْ قِيَامٍ قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ سُكُوتِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ كَانَ سُكُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ عَلَى الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِيرِ وَ التَّفَكُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِيرُ فَفِي تَسْوِيَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَيْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَكُّرُهُ فَفِيمَا يَبْقَى أَوْ يَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِي الصَّبْرِ فَكَانَ لَا يُغْضِبُهُ شَيْءٌ وَ لَا يَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِي أَرْبَعٍ أَخْذِهِ بِالْحَسَنِ لِيُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْكِهِ الْقَبِيحَ لِيُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْيَ فِي صَلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِيَامِ فِيمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ. (ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم – قم، چاپ: اول، 1403 ق. ص79-84)
2- و فی الاحیاء: كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَفْصَحَ النَّاسِ مَنْطِقًا وَأَحْلَاهُمْ كَلَامًا – الی ان قال- وَكَانَ يَتَكَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْكَلِمِ لَا فُضُولَ وَلَا تقصير كأنه يتبع بعضه بعضاً، بين كلامه توقف يَحْفَظُهُ سَامِعُهُ وَيَعِيهِ، وَكَانَ جَهِيرَ الصَّوْتِ أَحْسَنَ الناس نغمة.
3- فی التهذیب باسناده عن اسحاق بن جعفر عن اخیه موسی عن آبائه عن علی(ع) قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ(ص) يَقُولُ: بُعِثْتُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَحَاسِنِهَا.
4- وَ فی مکارم الاخلاق عن ابی سعید الخدری قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ الْعَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا، وَ كَانَ إِذَا كَرِهَ شَيْئاً عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِه.
5- و فی الکافی باسناده عن محمد بن مسلم قال: سمعت أبا جعفر(ع) يذكر أنه أتى رسول اللَّه(ص) ملك فقال: إن اللَّه يخيرك أن تكون عبدا رسولا متواضعا أو ملكا رسولا. قال: فنظر إلى جبرئيل و أومأ بيده أن تواضع فقال: عبدا رسولا متواضعاً، فقال الرسول: مع أنه لا ينقصك مما عند ربك شيئا، قال و معه مفاتيح خزائن الأرض.
6- و فی نهج البلاغه قال علیه السلام: فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْهَرِ الْأَطْيَبِ – الی ان قال- قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً، وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً، أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً، وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً، عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا عرضاً فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا، وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ، وَ وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ تَعْظِيمُنَا لمَا صَغَّرَ اللَّهُ لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ، وَ لَقَدْ كَانَ رسول الله يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ، وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ، وَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِهِ فَیَكُونُ فِيهِ التَّصَاوِيرُ فَيَقُولُ: يَا فُلَانَةُ -لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ – غَيِّبِيهِ عَنِّي فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا، فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ، وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَحَبَّ أَنْ یَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً، وَ لَا يَعْتَقِدَهَا قَرَاراً، وَ لَا يَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ، وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ، وَ غَيَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ، وَ كَذَلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَيْئاً أَبْغَضَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ أَنْ يُذْكَرَ عِنْدَهُ.
7- و في الاحتجاج عن موسي بن جعفر عن ابيه عن آبائه عن الحسن بن علي عن ابيه علي عليه السلام في خبر الطويل: و كان(ص) يبكي حتي يبتل مصلاه خشيه من الله عز و جل من غير جرم.
8- و في المناقب: و كان(ص) يبكي حتي يغشي عليه فقيل له: اليس قد غفر الله لك ماتقدم من ذنبك و ماتأخر؟ فقال: افلا اكون عبداً شكورا؟ و كذالك كان غشيات علي بن ابي طالب وصيه في مقاماته.
9- و في ارشاد ديلمي: ان ابراهيم عليه السلام كان يسمع منه في صلاته ازيز كازيز الوجل من خوف الله تعالي و كان رسول الله(ص) كذالك.
10- و في تفسير ابي الفتوح عن ابي سعيد الخدري قال: لما نزل قوله تعالي: «واذكرواالله ذكراً كثيراً» اشتغل رسول الله(ص) بذكر الله حتي قال الكفار: انه جن.
11- و في الكافي باسناده عن زيد الشحام عن ابي عبدالله عليه السلام قال: كان رسول الله(ص) يتوب الي الله في كل يوم سبعين مره، قلت اكان يقول: استغفر الله و اتوب اليه؟ قال: لا و لكن كان يقول: اتوب الي الله، قلت كان رسول الله(ص) يتوب و لا يعود، و نحن نتوب و نعود، قال: الله المستعان.
12- و في مكارم الاخلاق نقلا من كتاب النبوه عن علي عليه السلام انه كان اذا وصف رسول الله (ص) يقول: قال: كان اجود الناس كفاًوَ أَجْرَأَ النَّاسِ صَدْراً وَ أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَوْفَاهُمْ ذِمَّةً وَ أَلْيَنَهُمْ عَرِيكَةً وَ أَكْرَمَهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بَدِيهَةً هَابَهُ وَ مَنْ خَالَطَهُ مَعْرِفَةً أَحَبَّهُ لَمْ أَرَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ مِثْلَهُ (ص)
13- و في الكافي باسناده عن عمر بن علي عن ابيه عليه السلام قال: كانت من ايمان رسول الله(ص) لا و استغفر الله.
14- وفي احياء العلوم: كان(ص) اذا اشتد وجده اكثر من مس لحيته الكريمه.
15- و فيه: و كان(ص) أَسْخَى النَّاسِ لَا يَثْبُتُ عِنْدَهُ دِينَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ وَإِنْ فَضَلَ شي وَ لَمْ يَجِدْ مَنْ يُعْطِيهِ وَفجأ اللَّيْلُ لَمْ يَأْوِ إِلَى مَنْزِلِهِ حَتَّى يَتَبَرَّأَ مِنْهُ إِلَى مَنْ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ لَا يَأْخُذُ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ إِلَّا قُوتَ عَامِهِ فَقَطْ مِنْ ايسر مَا يَجِدُ مِنَ التَّمْرِ وَ الشَّعِيرِ وَ يَضَعُ سَائِرَ ذَلِكَ فِي سَبِيلِ اللَّه. لَا يُسْأَلُ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى قُوتِ عَامِهِ فَيُؤْثِرُ مِنْهُ حَتَّى انه وبما احْتَاجَ قَبْلَ انْقِضَاءِ الْعَامِ إِنْ لَمْ يَأْتِهِ شَيْءٌ، قال: و ینفد الحق و ان عاد ذلک علیه بالضرر او علی اصحابه، قال: و یمشی وحده بین أعدائه بلا حارس، قال: لا یهوله شی من امور الدنیا. قال: و یجالس الفقراء، و یواکل المساکین، و یکرم اهل الفضل فی اخلاقهم، ویتألف اهل الشرف بالبر لهم،یصل ذوی رحمه من غیر ان یوثرهم علی من هو افضل منهم، لا یخفو علی احد، یقبل معذره المعتذر الیه. قال: و کان له عبید و اماء من غیر ان یرتفع علیهم فی مأکل و لا ملبس، لا یمضی له وقت من غیر عمل لله تعالی او لما لا بد منه من صلاح نفسه، یخرج الی بساتین اصحابه لا یحتقر مسکیناً لفقره او زمانته، و لا یهاب ملکاً لملکه، یدعو هذا و هذا الی الله دعاء مستویاً.
16- و فیه َ قال: و كَانَ(ص) أَبْعَدَ النَّاسِ غضباً وأسرعهم رضاً، وَكَانَ أَرْأَفَ النَّاسِ بِالنَّاسِ، وَخَيْرَ النَّاسِ لِلنَّاسِ وَأَنْفَعَ النَّاسِ لِلنَّاسِ.
17- و فیه قال: وكان(ص) إذا سر ورضي فهو أحسن الناس رضی، فإن وعظ وعظ بجد، وإن غضب – ولا يغضب إلا لله – لم يقم لغضبه شيء، وكذلك كان في أموره كلها، وَكَانَ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْأَمْرُ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَى اللَّهِ، وَتَبَرَّأَ مِنَ الْحَوْلِ وَالْقُوَّةِ، وَاسْتَنْزَلَ الهدى.
18- و فی ارشاد دیلمی قال: كان النبي(ص) يرقع ثوبه، و يخصف نعله، و يحلب شاته، و يأكل مع العبد، و يجلس على الأرض، و يركب الحمار و يردف، و لا يمنعه الحياء أن يحمل حاجته من السوق إلى أهله، و يصافح الغني و الفقير، و لا ينزع يده من يد أحد حتى ينزعها هو، و يسلم على من استقبله من غني و فقير و كبير و صغير، و لا يحقر ما دعي إليه و لو إلى حشف التمر. و كان(ص) خفيف المونة، كريم الطبيعة، جميل المعاشرة، طلق الوجه، بساماً من غير ضحك، محزونا من غير عبوس، مواضعاً من غير مذلة، جوادا من غير سرف رقيق القلب، رحيما بكل مسلم، و لم يتجش من شبع قط، و لم يمد يده إلى طمعقط.
19- و فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ عَنِ النَّبِيِّ(ص): أَنَّهُ كَانَ يَنْظُرُ فِي الْمِرْآةِ وَ يُرَجِّلُ جُمَّتَهُ وَ يَتَمْشِطُ، وَ رُبَّمَا نَظَرَ فِي الْمَاءِ وَ سَوَّى جُمَّتَهُ فِيهِ، وَ لَقَدْ كَانَ يَتَجَمَّلُ لِأَصْحَابِهِ فَضْلًا عَلَى تَجَمُّلِهِ لِأَهْلِهِ، وَ قَالَ (ص): إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا خَرَجَ إِلَى إِخْوَانِهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُمْ وَ يَتَجَمَّلَ.
20- و فی العلل و العیون و المجالس باسناده عن الرضا عَنْ آبائه علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ: الْأَكْلُ عَلَى الارض مع الْعَبِيدِ، وَ رُكُوبِيَ مُؤْكَفاً، وَ حَلَبَی الْعَنْزِ بِيَدِي، وَ لُبْسُ الصُّوفِ، وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي.
21- و فی الفقیه عن علی علیه السلام انه قال لرجل من بنی سعد: الا احدثک عنی و عن فاطمه- الی ان قال- فغدا علینا رسول الله(ص) نَحْنُ فِي لِحَافِنَا فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَسَكَتْنَا وَ اسْتَحْيَيْنَا لِمَكَانِنَا ثُمَّ قَالَ(ص) السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَسَكَتْنَا، ثُمَّ قَالَ (ص): السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَخَشِينَا إِنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَيْهِ أَنْ يَنْصَرِفَ، وَ قَدْ كَانَ يَفْعَلُ ذَلِكَ فَيُسَلِّمُ ثَلَاثاً فَإِنْ أُذِنَ لَهُ وَ إِلَّا انْصَرَفَ، فَقُلْنَا وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ادْخُلْ فَدَخَل.
22- و فی الکافی باسناده عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): يُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ يَرْدُدْنَ عَلَيْهِ السَّلَامَ، وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ، وَ يَقُولُ: أَتَخَوَّفُ أَنْ يُعْجِبَنِي صَوْتُهَا فَيَدْخُلَ عَلَيَّ أَكْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.
23- و فیه باسناده عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی رفعه قال: كَانَ النَّبِيُّ (ص): يَجْلِسُ ثَلَاثاً: يَجْلِسُ الْقُرْفُصَاءَ وَ هُوَ أَنْ يُقِيمَ سَاقَيْهِ وَ يَسْتَقِلَّهُمَا بِيَدَيْهِ، فَيَشُدَّ يَدَهُ فِي ذِرَاعَيْهِ، وَ كَانَ يَجْثُو عَلَى رُكْبَتَيْهِ، وَ كَانَ يَثْنِي رِجْلًا وَاحِداً وَ يَبْسُطُ عَلَيْهَا الْأُخْرَى وَ لَمْ يُرَ مُتَرَبِّعا قط.
24- و فی المكارم نقلا مِنْ كِتَابِ النُّبُوَّةِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: مَا صَافَحَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَحَداً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ مِنْ يَدِهِ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَنْزِعُ يَدَهُ، وَ مَا فَاوَضَهُ أَحَدٌ قَطُّ فِي حَاجَةٍ أَوْ حَدِيثٍ فَانْصَرَفَ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْصَرِفُ، وَ مَا نَازَعَهُ أَحَدٌ قط الْحَدِيثَ فَيَسْكُتَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَسْكُتُ، وَ مَا رُئِيَ مُقَدِّماً رِجْلَهُ بَيْنَ يَدَيْ جَلِيسٍ لَهُ قَطُّ.
وَ لَا خُيِّرَ بَيْنَ أَمْرَيْنِ إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا وَ مَا انْتَصَرَ لِنَفْسِهِ مِنْ مَظْلِمَةٍ حَتَّى يُنْتَهَكَ مَحَارِمُ اللَّهِ فَيَكُونَ حِينَئِذٍ غَضَبُهُ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى، وَ مَا أَكَلَ مُتَّكِئاً قَطُّ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا، وَ مَا سُئِلَ شَيْئاً قَطُّ فَقَالَ لَا، وَ مَا رَدَّ سَائِلَ حَاجَةٍ قَطُّ إِلَّا اتی بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ، وَ كَانَ أَخَفَّ النَّاسِ صَلَاةً فِي تَمَامٍ، وَ كَانَ أَقْصَرَ النَّاسِ خُطْبَةً وَ أَقَلَّهُمْ هَذَراً، وَ كَانَ يُعْرَفُ بِالرِّيحِ الطَّيِّبِ إِذَا أَقْبَلَ، وَ كَانَ إِذَا أَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ كَانَ أَوَّلَ مَنْ يَبْدَأُ وَ آخِرَ مَنْ يَرْفَعُ يَدَهُ، وَ كَانَ إِذَا أَكَلَ أَكَلَ مِمَّا يَلِيهِ، فَإِذَا كَانَ الرُّطَبُ وَ التَّمْرُ جَالَتْ يَدُهُ، وَ إِذَا شَرِبَ شَرِبَ ثَلَاثَةَ أَنْفَاسٍ، وَ كَانَ يَمَصُّ الْمَاءَ مَصّاً وَ لَا يَعُبُّهُ عَبّاً، وَ كَانَ يَمِينُهُ لِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ وَ أَخْذِهِ وَ عطَائِهِ فَكَانَ لَا يَأْخُذُ إِلَّا بِيَمِينِهِ، وَ لَا يُعْطِي إِلَّا بِيَمِينِهِ، وَ كَانَ شِمَالُهُ لِمَا سِوَى ذَلِكَ مِنْ بَدَنِهِ وَ كَانَ يُحِبُّ التَّيَمُّنَ فِي كُلِّ أُمُورِهِ فِي لُبْسِهِ وَ تَنَعُّلِهِ وَ تَرَجُّلِهِ.
وَ كَانَ إِذَا دَعَا دَعَا ثَلَاثاً، وَ إِذَا تَكَلَّمَ تَكَلَّمَ وَتْراً، وَ إِذَا اسْتَأْذَنَ اسْتَأْذَنَ ثَلَاثاً، وَ كَانَ كَلَامُهُ فَصْلًا يَتَبَيَّنُهُ كُلُّ مَنْ سَمِعَهُ، وَ إِذَا تَكَلَّمَ رُئِيَ كَالنُّورِ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ ثَنَايَاهُ، وَ إِذَا رَأَيْتَهُ قُلْتَ: أَفْلَجَ وَ لَيْسَ بِأَفْلَجَ.
وَ كَانَ نَظَرُهُ اللَّحْظَ بِعَيْنِهِ، وَ كَانَ لَا يُكَلِّمُ أَحَداً بِشَيْءٍ يَكْرَهُهُ، وَ كَانَ إِذَا مَشَى كَأَنَّمَا يَنْحَطُّ مِنْ صَبَبٍ، وَ كَانَ يَقُولُ: إِنَّ خِيَارَكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً، وَ كَانَ لَا يَذُمُّ ذَوَّاقاً وَ لَا يَمْدَحُهُ، وَ لَا يَتَنَازَعُ أَصْحَابُهُ الْحَدِيثَ عِنْدَهُ، وَ كَانَ الْمُحَدِّثُ عَنْهُ يَقُولُ: لَمْ أَرَ بِعَيْنِي مِثْلَهُ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَه (ص).
25- و فی الکافی باسناده عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَيَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ يَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِيَّةِ. قَالَ: وَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ، وَ إِنْ كَانَ لَيُصَافِحُهُ الرَّجُلُ فَمَا يَتْرُكُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَدَهُ مِنْ يَدِهِ حَتَّى يَكُونَ هُوَ التَّارِكَ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذَلِكَ كَانَ الرَّجُلُ إِذَا صَافَحَهُ قَالَ بِيَدِهِ فَنَزَعَهَا مِنْ يَدِهِ.
26- و فی المکارم قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا حَدَّثَ بِحَدِيثٍ تَبَسَّمَ فِي حَدِيثِه.
27- و فیه عَنْ يُونُسَ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: قَالَ لی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: كَيْفَ مُدَاعَبَةُ بَعْضِكُمْ بَعْضاً؟ قُلْتُ: قَلِيلٌ. قَالَ:هلَا تَفْعَلُوا؟ فَإِنَ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ، وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَى أَخِيكَ، وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ.
28- و فیه عن أَبُی الْقَاسِمِ الْكُوفِيُّ فِي كِتَابِ الْأَخْلَاقِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِيهِ دُعَابَةٌ، وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُدَاعِبُ وَ لَا يَقُولُ إِلَّا حَقّا.
29- و فی الکافی باسناده عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَكُونُ مَعَ الْقَوْمِ فَيَمضی بَيْنَهُمْ كَلَامٌ يَمْزَحُونَ وَ يَضْحَكُونَ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَكُنْ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُ عَنَى الْفُحْشَ.
ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يَأْتِيهِ الْأَعْرَابِيُّ فَيُأتي إِلَيْهِ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَكَانَهُ: أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِيَّتِنَا فَيَضْحَكُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ كَانَ إِذَا اغْتَمَّ يَقُولُ: مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِيُّ لَيْتَهُ أَتَانَا.
30- و فی الکافی باسناده عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و اله و سلم أَكْثَرَ مَا يَجْلِسُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ.
31- وَ فی المکارم قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و اله و سلم يُؤْتَى بِالصَّبِيِّ الصَّغِيرِ لِيَدْعُوَ لَهُ بِالْبَرَكَةِ فَيَضَعُهُ فِي حَجْرِهِ تَكْرِمَةً لِأَهْلِهِ، فَرُبَّمَا بَالَ الصَّبِيُّ عَلَيْهِ فَيَصِيحُ بَعْضُ مَنْ رَآهُ حِينَ يَبُولُ فَيَقُولُ (ص): لَا تُزْرِمُوا بِالصَّبِيِ حَتَّى يَقْضِيَ بَوْلَهُ ثُمَّ يَفْرُغُ لَهُ مِنْ دُعَائِهِ أَوْ تَسْمِيَتِهِ، وَ يَبْلُغُ سُرُورُ أَهْلِهِ فِيهِ، وَ لَا يَرَوْنَ أَنَّهُ يَتَأَذَّى بِبَوْلِ صَبِيِّهِمْ فَإِذَا انْصَرَفُوا غَسَلَ ثَوْبَهُ بَعْدَه.
32- وفیه رُوِيَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) کان َلا يَدَعُ أَحَداً يَمْشِي مَعَهُ إِذَا كَانَ رَاكِباً حَتَّى يَحْمِلَهُ مَعَهُ فَإِنْ أَبَى قَالَ: تَقَدَّمْ أَمَامِي وَ أَدْرِكْنِي فِي الْمَكَانِ الَّذِي تُرِيد.
33- و فیه عن ابی القاسم الکوفی فی کتاب الاخلاق: وَ جَاءَ فِي الْآثَارِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَمْ يَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يَعْفُو وَ يَصْفَح.
34- و فیه: کان رسول الله(ص) إِذَا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ إِخْوَانِهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ سَأَلَ عَنْهُ فَإِنْ كَانَ غَائِباً دَعَا لَهُ وَ إِنْ كَانَ شَاهِداً زَارَهُ وَ إِنْ كَانَ مَرِيضاً عَادَه.
35- و فیه عَنْ أَنَسِ قَالَ: خَدَمْتُ النَّبِيَّ(ص) تِسْعَ سِنِينَ فَمَا أَعْلَمُ انه قَالَ لِي قَطُّ: هَلَّا فَعَلْتَ كَذَا وَ كَذَا؟ وَ لَا عَابَ عَلَيَ شَيْئاً قَط.
36- وفی الاحیاء قال: قال انس:والذی بعثه بالحق ما قال لی فی شی ء قط کرهه: لم فعلته؟ ولا لا منی نسا ؤه الا قا ل:دعوه انما کان هذا بکتاب وقدر.
37- وفیه عن انس: وکان(ص) لا یدعوه احد من اصحابه وغیرهم الا قال: لبیک
38- و فيه عنه: و لقد كان ( ص) يدعو أصحابه بكناهم إكراما لهم و استمالة لقلوبهم، و يكنّي من لم یكن له كنية فكان يدعى بما كنّاه به، و یکنی ایضا النساء اللاتی لهن الا ولاد واللاتی لم یلدن، و یکنی الصبیان فیستلین به قلوبهم.
39- وفیه: وکان ( ص) یوثراالداخل علیه بالوسادة التی تحته، فان ابی ان یقبلها عزم علیه حتی یفعل.
40- و فی الکافی باسناده عن عجلان قال: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَجَاءَ سَائِلٌ فَقَامَ علیه السلام إِلَى مِكْیلٍ فِيهِ تَمْرٌ فَمَلَأَ يَدَهُ فَنَاوَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ آخَرُ فَسَأَلَهُ فَقَامَ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَنَاوَلَهُ ثُمَّ جَاءَ آخَرُ فَسَأَلَهُ فَقَامَ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَنَاوَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ علیه السلام اللَّهُ رَازِقُنَا وَ إِيَّاك
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ لَا يَسْأَلُهُ أَحَدٌ مِنَ الدُّنْيَاشَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ امْرَأَةٌ ابْناً لَهَا فَقَالَتِ: انْطَلِقْ إِلَيْهِ فَاسْأَلْهُ فَإِنْ قَالَ: لَيْسَ عِنْدَنَا شَيْءٌ فَقُلْ: أَعْطِنِي قَمِيصَكَ، قَالَ: فَأَخَذَ قَمِيصَهُ فَرَمَى بِهِ ( وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَى فَأَعْطَاهُ) فَأَدَّبَهُ اللَّهُ عَلَى الْقَصْدِ فَقَالَ: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً».
41- وفیه با سناده عن جابرعن ابی جعفر( ع) قال: کان رسول الله(ص) یاکل الهدیة ولا یاکل الصدقه.
42- و فیه عن موسی بن عمران بن بزیع قال: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ النَّاسَ رَوَوْا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ إِذَا أَخَذَ فِي طَرِيقٍ رَجَعَ فِي غَيْرِهِ كَذَا كَانَ؟ قَالَ: فَقَالَ نَعَمْ فَأَنَا أَفْعَلُهُ كَثِيراً فَافْعَلْهُ، ثُمَّ قَالَ لِي: أَمَا إِنَّهُ أَرْزَقُ لَكَ.
43- و فی اقبال باسناده عن ابی جعفر علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَخْرُجُ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْس.
44- و فی الکافی باسناده عن عبدالله مغیره عنپمن ذکره قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا قَعَدَ فِي أَدْنَى الْمَجْلِسِ إِلَيْهِ حِينَ يَدْخُلُ.
45- و من سننه و آدابه(ص) فی التنظیف و الزینه ما فی المَكَارِمُ الْأَخْلَاقِ قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا غَسَلَ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ غَسَلَهُمَا بِالسِّدْر
46- و فی الْجَعْفَرِيَّاتُ، باسناده عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبائه عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُرَجِّلُ شَعْرَهُ، وَ أَكْثَرُ مَا كَانَ يُرَجِّلُ بِالْمَاءِ، وَ يَقُولُ: كَفَى بِالْمَاءِ طِيباً لِلْمُؤْمِن.
47- و فی الفقیه قال: رسول اللَّه(ص) إن المجوس جزّوا لحاهم و وفروا شواربهم، و إنا نحن نجزّ الشوارب و نعفي اللحى.
48- و فی الکافی باسناده عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مِنَ السُّنَّةِ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ.
49- و فی الفقیه: وَ رُوِيَ: مِنَ السُّنَّةِ دَفْنَ الشَّعْرِ وَ الظُّفُرِ وَ الدَّمِ.
50- وَ فیه باسناده عن مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ انه سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْخِضَابِ فَقَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَخْتَضِبُ، وَ هَذَا شَعْرُهُ عِنْدَنَا.
51- و فی المكارم: كَانَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) يَطَّلِي فَيَطْلِيهِ مَنْ يَطْلِي حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَا تَحْتَ الْإِزَارِ تَوَلَّاهُ بِنَفْسِهِ.
52- و فی الفقیه: قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: نَتْفُ الْإِبْطِ يَنْفِي الرَّائِحَةَ الْکریمه وَ هُوَ طَهُورٌ وَ سُنَّةٌ مِمَّا أَمَرَ بِهِ الطَّيِّبُ علیه السلام.
53- و فی المكارم: كَانَ لَهُ(ص) مُكْحُلَةٌ يَكْتَحِلُ بِهَا فِي کل لَّيْله وَ كَانَ كُحْلُهُ الْإِثْمِد.
54- و فی الکافی باسناده عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قال: مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ السِّوَاكُ.
55- و فی الفقیه باسناده عن علی علیه السلام فی حدیث الاربعمائه قال: والسِّوَاكُ مَرْضَاةُ اللَّهِ وَ سُنَّةُ النَّبِيِ(ص) وَ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ.
56- وَ فی الفقیه: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام أَرْبَعٌ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ: التَّطَيُّبُ وَ التَّنْظِيفُ بِالْمُوسَى وَ حَلْقُ الْجَسَدِ بِالنُّورَةِ وَ كَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ.
57- _- و فی الکافی باسناده عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) مُمَسَّكَةٌ إِذَا هُوَ تَوَضَّأَ أَخَذَهَا بِيَدِهِ وَ هِيَ رَطْبَةٌ فَكَانَ إِذَا خَرَجَ عَرَفُوا أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص)
58- و فی المكارم: كَانَ لَا يُعْرَضُ له طِيبٌ إِلَّا تَطَيَّبَ، وَ يَقُولُ: هُوَ طَيِّبٌ رِيحُهُ خَفِيفٌ محَمْلُهُ، وَ إِنْ لَمْ يَتَطَيَّبْ وَضَعَ إِصْبَعَهُ فِي ذَلِكَ الطِّيبِ ثُمَّ لَعِقَ مِنْهُ.
59- و فیه: كَانَ(ص) يَسْتَجْمِرُ بِالْعُودِ الْقَمَارِي.
60- و فی الذخیرة المعاد: وکان ای المسک احب الطیب الیه
61- و فی الکافی باسناده عَنْ إِسْحَاقَ الطَّوِيلِ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُنْفِقُ فِي الطِّيبِ أَكْثَرَ مِمَّا يُنْفِقُ فِي الطَّعَامِ.
62- و فیه باسناده عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: الطِّيبُ فِي الشَّارِبِ مِنْ أَخْلَاقِ النَّبِيِّينَ وَ كَرَامَةٌ لِلْكَاتِبَيْنِ.
63- و فیه باسناده عَنِ السَّكَنِ الْخَزَّازِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ أَخْذُ شَارِبِهِ وَ أَظْفَارِهِ وَ مَسُّ شَيْءٍ مِنَ الطِّيبِ، وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ طِيبٌ دَعَا بِبَعْضِ خُمُرِ نِسَائِهِ فَبَلَّهَا فی الْمَاءِ ثُمَّ وَضَعَهَا عَلَى وَجْهِهِ.
64- و فی الفقیه باسناده عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا أُتِيَ بِطِيبٍ يَوْمَ الْفِطْرِ بَدَأَ بِنِسَائِهِ.
65- وفی الکارم: وکان یدهن(ص) با صناف من الدهن، قال و کان(ص) یدهن بالبنفسج و یقول: هو افضل الدهان.
66- وَ من آدابه(ص) فی السفر ما فی الفقیه باسناده عن عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُنانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُسَافِرُ يَوْمَ الْخَمِيسِ.
67- و فِي أَمَانِ الْأَخْطَارِ وَ فِي مِصْبَاحِ الزَّائِرِ قَالَ: ذَكَرَ صَاحِبُ كِتَابِ عَوَارِفِ الْمَعَارِفِ: أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ إِذَا سَافَرَ حَمَلَ مَعَهُ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ: الْمِرْآةَ وَ الْمُكْحُلَةَ وَ الْمِذْرَى وَ السِّوَاكَ، قال: و فی روایه اخری: والمقراض.
68- و فی المکارم عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا مَشَى مَشَى مَشْياً يُعْرَفُ أَنَّهُ لَيْسَ بعَاجِزٍ وَ لَا كَسْلان.
69- و فی الفقیه باسناده عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فِي سَفَرِهِ إِذَا هَبَطَ هلل وَ إِذَا صَعِدَ كَبَّرَ.
70- و فِي لُبِّ اللُّبَابِ، للْقُطْبُ: عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ لَمْ يَرْتَحِلْ مِنْ مَنْزِلٍ إِلَّا وَ صَلَّى عَلَيْهِ رَكْعَتَيْنِ، وَ قَالَ: حَتَّى يَشْهَدَ عَلَيَ بِالصَّلَاة
71- و فی الفقیه قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا وَدَّعَ الْمُؤْمِنَ قَالَ: وَ زَوَّدَكُمُ اللَّهُ التَّقْوَى، وَ وَجَّهَكُمْ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ، قَضَى لَكُمْ كُلَّ حَاجَةٍ، وَ سَلَّمَ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ دُنْيَاكُمْ، وَ رَدَّكُمْ سَالِمِينَ غَانِمِينَ.
72- و فی الجعفریات باسناده عن جعفر ابن محمد عن آبائه عن علی علیه السلام: ان رسول الله(ص) کان یقول لِلْقَادِمِ مِنْ مَكَّةَ: تَقَبَّلَ اللَّهُ نُسُكَكَ، وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ، وَ أَخْلَفَ عَلَيْكَ نَفَقَتَكَ.
73- ومن آدابه(ص) فی المللا بس ومایتعلق بها ما فی الاحیاء: کان(ص) یلبس من الثیاب ما وجد من ازاراو ردا ء، او قمیص او جبة ا و غیرذلک، وکان یعجبه الثیاب الخضر، وکان اکثر ثیابه البیاض، ویقول: البسوها احیاءکم، و کفنوا فیها موتاکم.
كان يلبس القباء المحشو للحرب وغير الحرب، وكان له قباء سندس فيلبسه فیحسن خضرته على بياض لونه، وكانت ثيابه كلها مشمرة فوق الكعبين،ويكون الأزار فوق ذلك إلى نصف الساق وكان قميصه مشدود الأزرار وربما حل الأزرار في الصلاة وغيرها.
وكانت له ملحفة مصبوغه بالزعفران،وربما صلى بالناس فيها وحدها، وربما لبس الكساء وحده لیس عليه غيره، وكان له كساء ملبد يلبسه ويقول: إنما أنا عبد ألبس كما يلبس العبد، وكان له ثوبان لِجُمُعَتِهِ خَاصَّةً سِوَى ثِيَابِهِ فِي غَيْرِ الْجُمُعَةِ، وربما لبس الإزار الواحد ليس عليه غيره، ويعقد طرفيه بين كتفيه، وربما أم به الناس على الجنائز، وربما صلى في بيته في الإزار الواحد ملتحفاً به مخالفاً بين طرفيه ويكون ذلك الإزار الذي جامع فيه يومئذ، وكان ربما صلى بالليل فی الإزار ويرتدي ببعض الثوب مما يلي هدبه، ويلقى البقية على بعض نسائه فيصلي كذلك.
ولقد كان له كساء اسود فوهبه فقالت له أم سلمة، بأبي أنت وأمي ما فعل ذلك الكساء الأسود ؟ فقال: كسوته. فقالت: ما رأيت شيئاً قط كان أحسن من بياضك على سواده. وقال أنس: وربما رأيته يصلي بنا الظهر في شملة عاقداً بين طرفيها، وكان يتختم، وربما خرج وفي خاتمه الخيط المربوط يَتَذَكَّرُ بِهِا الشَّيْءَ، وَكَانَ يَخْتِمُ بِهِ عَلَى الكتب ويقول: الخاتم على الكتاب خير من التهمة.
وَكَانَ يَلْبَسُ الْقَلَانِسَ تَحْتَ الْعَمَائِمِ وَبِغَيْرِ عِمَامَةٍ، وَرُبَّمَا نَزَعَ قَلَنْسُوَتَهُ مِنْ رَأْسِهِ فَجَعَلَهَا سُتْرَةً بين يديه ثم يصلى إليها،وربما لم تكن العمامة فيشد العصابة على رأسه وعلى جبهته، وكانت له عمامة تسمى السحاب فوهبها من علي فربما طلع على فيها فيقول صلى الله عليه وسلم: أتاكم علي في السحاب.
وَكَانَ إِذَا لَبِسَ ثَوْبًا لَبِسَهُ مِنْ قِبَلِ مَيَامِنَهِ وَيَقُولُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَسَانِي مَا أُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي وَأَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النَّاسِ، وإذا نزع ثوبه أخرجه مِنْ مَيَاسِرِهِ، وَكَانَ إِذَا لَبِسَ جَدِيدًا أَعْطَى خلق ثيابه مسكيناً ثم يقول: ما من مسلم يكسو مسلماً من سمل ثيابه، لا يكسوه إلا الله إلا كان في ضمان الله وحرزه وخيره ما واراه حَيًّا وَمَيِّتًا.
وَكَانَ لَهُ فِرَاشٌ مِنْ أَدَمٍ حشوه ليف طوله ذراعان أو نحوه وعرضه ذراع وشبر أو نحوه، وَكَانَتْ لَهُ عَبَاءَةٌ تُفْرَشُ لَهُ حَيْثُمَا تَنَقَّلَ تثنى طاقين تحته، وكان ينام على الحصير ليس تحته شيء غيره.
وَكَانَ مِنْ خُلُقِهِ تَسْمِيَةُ دَوَابِّهِ وَسِلَاحِهِ وَمَتَاعِهِ ؛ وكان اسم رايته العقاب، و سيفه الذي يشهد به الحروب ذو الفقار،وكان له سيف يقال له: المخذم، وآخر يقال له: الرسوب، وآخر يقال له القضيب، وكانت قبضة سيفه محلاة بالفضة، وكان يلبس المنطقة من الآدم فيها ثلاث حلق من فضة، وكان اسم قوسه الكتوم وجعبته الكافور، وكان اسم ناقته العضباء، واسم بغلته الدلدل، وكان اسم حماره يعفور، واسم شاته التي يشرب لبنها عينة.
وكان له مطهرة من فخار يتوضأ فيها ويشرب منها فيرسل الناس أولادهم الصغار الذين قد عقلوا فيدخلون عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فلا يدفعون عنه، فإذا وجدوا في المطهرة ماء شربوا منه ومسحوا على وجوههم وأجسادهم يبتغون بذلك البركة.
74- و فی الجعفریات عن جعفر ابن محمد عن آبائه عَنْ عَلِيِّ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَلْبَسُ مِنَ الْقَلَانِسِ الْمِضْرِبةَ -إِلَى أَنْ قَالَ- وَ كَانَ لَهُ دِرْعٌ يُسقال له: ذَاتَ الْفُضُولِ وَ كَانَتْ لَهُ ثَلَاثُ حَلَقَاتٍ مِنْ فِضَّةٍ، بَيْنَ يَدَيْهَا وَاحِدَةٌ وَ اثْنَتَانِ مِنْ خَلْفِهَا، الْخَبَر
75- وَ فی العوالی: رُوِيَ أَنَّهُ كَانَ لَهُ(ص) عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ يَتَعَمَّمُ بِهَا وَ يُصَلِّي فِيهَا
76- – و فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: الْبَسُوا الثِّيَابَ الْقُطْنَ فَإِنَّهَا لِبَاسُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لَمْ يَكُنْ يَلْبَسُ الشَّعْرَ وَ الصُّوفَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ.
77- وَفی الفقیه باسناده عن إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ علیهما السلام قَالَ: كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) عَنَزَةٌ فِي أَسْفَلِهَا عُكَّازٌ يَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَ يُخْرِجُهَا فِي الْعِيدَيْنِ يُصَلِّي إِلَيْهَا.
78- و فی الکافی باسناده عن هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ خَاتَمُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مِنْ وَرِقٍ.
79- و فیه باسناده عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ قَالَ: قال:الْفَصُ مُدَوَّرٌ، وَ قَالَ: هَكَذَا كَانَ خَاتَمُ رَسُولِ اللَّهِ (ص)
80- و فی الخصال باسناده عن عبدالرحیم بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) خَاتَمَانِ: أَحَدُهُمَا عَلَيْهِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَ الْآخَرُ: صَدَقَ اللَّهُ.
81- وفیه بالسناده عن الحسین بن خالد عن ابی الحسن الثانی علیه السلام فی حدیث: ان النبی(ص) وامیرالمومنین والحسن والحسین والائمة علیهم السلام کانوا یتختمون فی الیمین.
82- و فی المکارم عَنِ الصَّادِقِ عَنْ عَلِيٍّ علیهما السلام قَالَ: لَبِسَ الْأَنْبِيَاءُ الْقَمِيصَ قَبْلَ السَّرَاوِيل.
83- ومن ادابه ِ اللَّهِ (ص) فی مسکنه وما یتعلق به ما فی کتاب التحصین لابن فهد قال: توفی رسول الله ِ اللَّهِ (ص) وما وضع لبنة علی لبنة.
84- و فی لب اللباب قَالَ: قال ِ اللَّهِ (ص) الْمَسَاجِدُ مَجَالِسُ الْأَنْبِيَاء.
85- و فی الکافی باسناده عن السکونی عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا خَرَجَ فِي الصَّيْفِ مِنَ الْبَيْتِ، خَرَجَ يَوْمَ الْخَمِيسِ، وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَدْخُلَ فِي الشِّتَاءِ مِنَ الْبَرْدِ، دَخَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ.
86- و عَنْ كِتَابِ الْعُدَدِ الْقَوِيَّةِ لِلشَّيْخِ عَلِيِّ بْنِ الحسن بْنِ الْمُطَهَّرِ أَخِ الْعَلَّامَةِ رحمهما الله عَنْ خَدِيجَةَ رضی الله عنها قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا دَخَلَ الْمَنْزِلَ دَعَا بِالْإِنَاءِ فَتَطَهَّرَ لِلصَّلَاةِ ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ يُوجِزُ فِيهِمَا ثُمَّ يَأْوِي إِلَى فِرَاشِه.
87- و فی الکافیباسناده عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: مَا بَيَّتَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَدُوّاً قَط.
88- و فی المکارم: كَانَ فِرَاشُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَبَاءَةً، وَ كَانَتْ مِرْفَقَتُهُ [مِنْ] أَدَمٍ حَشْوُهَا لِيفٌ فَثُنِيَتْ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ: لَقَدْ مَنَعَتنِي اللَّيْلَةَ الْفِرَاشُ الصَّلَاةَ فَأَمَرَ أَنْ يُجْعَلَ لَهُ بِطَاقٍ وَاحِدٍ، وَ كَانَ لَهُ فِرَاشٌ مِنْ أَدَمٍ حَشْوُهُ لِيفٌ، وَ كَانَتْ لَهُ عَبَاءَةٌ تُفْرَشُ لَهُ حَيْثُمَا انْتَقَلَ، وَ تُثْنَى ثِنْتَيْن.
89- و فیه: عن أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا اسْتَيْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ نَوْمِ قَطُّ إِلَّا خَرَّ لِلَّهِ سَاجِدا.
90- و من آدابه(ص) فی المناکح والاولاد ما فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ للمرتضی ِبإِسْنَادِهِ الی تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: إِنَ جَمَاعَةً مِنَ الصَّحَابَةِ كَانُوا حَرَّمُوا عَلَى أَنْفُسِهِمُ النِّسَاءَ وَ الْإِفْطَارَ بِالنَّهَارِ وَ النَّوْمَ بِاللَّيْلِ فَأَخْبَرَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَخَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَ تَرْغَبُونَ عَنِ النِّسَاءِ ؟ فإِنِّي آتِي النِّسَاءَ وَ آكُلُ بِالنَّهَارِ وَ أَنَامُ بِاللَّيْلِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي، الخبر.
91- و فی الکافی باسناده عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قال: مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ.
92- و فیه باسناده عَنْ بَكَّارِ بْنِ كَرْدَمٍ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ(ص) جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ وَ لَذَّتِي فِي النِّسَاءِ.
93- و فی الفقیه: وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ امْرَأَةً بَعَثَ إِلَيْهَا مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْهَا، الخبر.
94- وَ فی تفسیر العیاشی: عَنِ الْحَسَینِ بْنِ بِنْتِ إِلْيَاسَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً، وَ جَعَلَ النِّسَاءَ سَكَناً، وَ مِنَ السُّنَّةِ التَّزْوِيجُ بِاللَّيْلِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ.
95- وَ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: عُقُّوا عَنْ أَوْلَادِكُمْ يَوْمَ السَّابِعِ، وَ تَصَدَّقُوا بِوَزْنِ شُعُورِهِمْ فِضَّةً عَلَى مُسْلِمٍ، وَ كَذَلِكَ فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ سَائِرِ اولْادِهِ.
96- و من آدابه(ص) فی اللطعمه و اللشربه و ما یتعلق بالمائده ما فی الکافی باسناده عنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا كَانَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) مِنْ أَنْ يَظَلَ جَائِعاً خَائِفاً فِي اللَّهِ.
97- و فی الاحتجاج باسناده عن موسی بن جعفر عن آبائه عن الحسین بن علی علیهم السلام فی حدیث طویل فی اسئله الیهودی الشامی عن امیرالمومنین علیه السلام –الی ان قال – قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ: فَإِنَ عِيسَى يَزْعُمُونَ أَنَّهُ كَانَ زَاهِداً، قَالَ لَهُ عَلِيٌّ علیه السلام: كَانَ كَذَلِكَ، وَ مُحَمَّدٌ(ص) أَزْهَدُ الْأَنْبِيَاءِ كَانَ لَهُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ نسوه سِوَى مَنْ يُطِيفُ بِهِ مِنَ الْإِمَاءِ مَا رُفِعَتْ لَهُ مَائِدَةٌ قَطُّ وَ عَلَيْهَا طَعَامٌ، وَ مَا أَكَلَ خُبْزَ بُرٍّ قَطُّ، وَ لَا شَبِعَ مِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ قطّ ثَلَاثَ لَيَالٍ مُتَوَالِيَات.
98- و فی امالی الصدوق عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ علیه السلام:حَدِيثٌ يُرْوَى عَنْ أَبِيكَ: أَنَّهُ قَالَ: مَا شَبِعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ خُبْزِ بُرٍّ قَطُّ أَ هُوَ صَحِيحٌ ؟ فَقَالَ: لَا مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) خُبْزَ بُرٍّ قَطُّ وَ لَا شَبِعَ مِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ قَطُّ.
99- و فی الدعوات للقطب قال: وَ روی مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُتَّكِئاً إِلَّا مَرَّةً ثُمَّ جَلَسَ فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ رَسُولک.
100- و فی الکافی باسناده عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُتَّكِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ حَتَّى قُبِضَ وَ كَانَ يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ، وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ. قُلْتُ:وَ لِمَ ؟ قَالَ: تَوَاضُعاً لِلَّهِ عز و جل
101- و فیه باسناده عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ قَالَ: سَأَلَ بَشِيرٌ الدَّهَّانُ عَن أَبَی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ: هَلْ كَانَ يَأْكُلُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ أَوْ عَلَى يَسَارِهِ ؟ فَقَالَ: مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ لَا عَلَى يَسَارِهِ، وَ لَكِنْ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، قلت: و لم ذاک ؟ قال: تَوَاضُعاً لِلَّهِ عز وجل.
102- و فیه باسناده عن جابرعَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ، وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَ كَانَ يَأْكُلُ عَلَى الْحَضِيضِ وَ يَنَامُ عَلَى الْحَضِيض.
103- و فی الاحیاء: كَانَ(ص) إِذَا جَلَسَ يَأْكُلُ جمع بَيْنَ رُكْبَتَيْهِ و بین قَدَمَيْهِ كَمَا يَجْلِسُ الْمُصَلِّي إِلَّا أَنَّ الرُّكْبَةَ فَوْقَ الرُّكْبَةِ وَ الْقَدَمَ فوق الْقَدَمِ، وَ يَقُولُ أَنَا عَبْدٌ آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبد.
104- و فی كِتَابُ التَّعْرِيفِ للصَّفْوَانِيِّ عَنْ علی علیه السلام: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا قَعَدَ عَلَى الْمَائِدَةِ يَقْعُدُ قِعْدَةَ الْعَبْدِ، وَ كَانَ يَتَّكِئُ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْسَر.
105- و فی المکارم: عن ابن عباس قال: کان النبی(ص) یجلس علی الارض، و یعتقل الشاه، و یجیب دعوه الملوک.
106- وَ فی المحاسن باسناده عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَلْعَقُ أَصَابِعَهُ إِذَا أَكَلَ.
107- و فی الاحتجاج نقلا مِنْ كِتَابِ مَوَالِيدِ الصَّادِقِينَ قال: كَانَ النبی(ص) يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ، وَ كَانَ يَأْكُلُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ مَعَ أَهْلِهِ وَ خَدَمِهِ إِذَا أَكَلُوا وَ مَعَ مَنْ يَدْعُوهُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى الْأَکل، وَ عَلَى مَا أَكَلُوا عَلَيْهِ وَ مَّا أَكَلُوا إِلَّا أَنْ يَنْزِلَ بِهِم ضَيْفٌ فَيَأْكُلَ مَعَ ضَيْفِهِ – الی ان قال – وَ كَانَ أَحَبُ الطَّعَامِ إِلَيْهِ مَا كَانَ عَلَى ضَفَف.
108- و فی الکافی باسناده عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه لسلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا أَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ طَعَاماً كَانَ أَوَّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ وَ آخِرَ مَنْ يَرْفَعُهَا لِيَأْكُلَ الْقَوْمُ.
109- و فی الکافی باسناده الی مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: عَشَاءُ النَّبِيِّينَ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فَلَا تَدَعُوا الْعَشَاءَ فَإِنَّ تَرْكَ الْعَشَاءِ خَرَابُ الْبَدَنِ.
110- و فی الکافی باسناده عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ نجَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا قُدِّمَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) طَعَامٌ فِيهِ تَمْرٌ إِلَّا بَدَأَ بِالتَّمْرِ.
111- و فی الکافی و صحیفه الرضا بِإِسْنَادِهِ عن آبائه علیهم السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا أَكَلَ التَّمْرَ يَطْرَحُ النَّوَى عَلَى ظَهْرِ كَفِّهِ ثُمَّ يَقْذِفُ بِهِ.
112- و فی الاقبال نقلا من الْجُزْءِ الثَّانِي مِنْ تَارِيخِ نَيْسَابُورَی فِي تَرْجَمَةِ الْحَسَنِ بْنِ بَشِيرٍ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَحْمَدُ اللَّهَ بَيْنَ كُلِ لُقْمَتَيْن.
113- و فی الکافی باسناده عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَتَخَلَّلُ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يَتَخَلَّلُ، وَ هُوَ يُطَيِّبُ الْفَمَ.
114- و فی المکارم عن النبی(ص) انه کان اذا شرب بدأ فسمی – الی ان قال: وَ يَمَصُّ الْمَاءَ مَصّاً وَ لَا يَعُبُّهُ عَبّاً، وَ يَقُولُ: إِنَّ الْكُبَادَ مِنَ الْعَب.
115- و فی الجعفریات عن جعفر بن محمد عن آبائه عَنْ عَلِيِّ علیه السلام قَالَ: تَفَقَّدْتُ النَّبِيَّ(ص) غَيْرَ مَرَّةٍ، وَ هُوَ إِذَا شَرِبَ تَنَفَّسَ ثَلَاثاً مَعَ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا تَسْمِيَةٌ إِذَا شَرِبَ وَ تَحْمِيدٌ إِذَا انْقَطَعَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ شَكْرُاً للَّهِ تَعَالَى بِالْحَمْدِ وَ تَسْمِيَةٌ مِنَ الدَّاءِ.
116- و فی المکارم كَانَ(ص) لَا يَتَنَفَّسُ فِي الْإِنَاءِ إِذَا شَرِبَ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يَتَنَفَّسَ أَبْعَدَ الْإِنَاءَ عَنْ فِيهِ حَتَّى يَتَنَفَّس.
117- و فی الاحیا ء: وکان(ص) اذا اکل الحم ام یطا طی ء راسه الیه ویرفعه الیفیه رفعا ثم ینهشه انتها شاً ثم قال: وکا ن اذا اکل اللحم خاصة غسل یدیه غسلا جیدا ثم مسح بفضل الما ء علی وجهه.
118- فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ الْأَصْنَافَ مِنَ الطَّعَام.
119- و فی امالی الطوسی باسناده عن ابی اسامه عن ابی عبدالله علیه السلام قال: كَانَ طَعَامُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الشَّعِيرَ إِذَا وَجَدَهُ، وَ حَلْوَاهُ التَّمْرَ، وَ وَقُودُهُ السَّعَفَ.
120- و فی المکارم عن النبی(ص) انه کان لَا يَأْكُلُ الْحَارَّ حَتَّى يَبْرُدَ وَ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ لَم يُطْعِمُنَا نَاراً إِنَّ الطَّعَامَ الْحَارَّ غَيْرُ ذِي بَرَكَةٍ.
وَ كَانَ إِذَا أَكَلَ سَمَّى، وَ يَأْكُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ،وَ مِمَّا يَلِيهِ وَ لَا يَتَنَاوَلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ غَيْرِهِ، وَ يُؤْتَى بِالطَّعَامِ فَيَشْرَعُ قَبْلَ الْقَوْمِ ثُمَّ يَشْرَعُونَ، وَ كَانَ يَأْكُلُ بِأَصَابِعِهِ الثَّلَاثِ: الْإِبْهَامِ وَ الَّتِي تَلِيهَا وَ الْوُسْطَى وَ رُبَّمَا اسْتَعَانَ بِالرَّابِعَةِ، وَ كَانَ يَأْكُلُ بِكَفِّهِ كُلِّهَا،وَ لَمْ يَأْكُلْ بِإِصْبَعَيْنِ،وَ يَقُولُ:إِنَّ الْأَكْلَ بِإِصْبَعَيْنِ هُوَ أَكْلُ الشَّيْطَانِ، وَ لَقَدْ جَاءَ أَصْحَابُهُ يَوْماً بِفَالُوذَجٍ فَأَكَلَ مِعهم وَ قَالَ: مِمَّ هَذَا؟ فَقَالُوا نَجْعَلُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ فَيَأْتِي كَمَا تَرَى فَقَالَ: إِنَّ هَذَا طَعَامٌ طَيِّبٌ.
وَ كَانَ يَأْكُلُ خُبْزَ الشَّعِيرِ غَيْرَ مَنْخُولٍ، وَ مَا أَكَلَ خُبْزَ بُرٍّ قَطُّ، وَ لَا شَبِعَ مِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ قَطُّ، وَ لَا أَكَلَ عَلَى خِوَانٍ حَتَّى مَاتَ، وَ كَانَ يَأْكُلُ الْبِطِّيخَ وَ الْعِنَبَ وَ يَأْكُلُ الرُّطَبَ وَ يُطْعِمُ الشَّاةَ النَّوَى، وَ كَانَ لَا يَأْكُلُ الثُّومَ وَ لَا الْبَصَلَ وَ لَا الْكُرَّاثَ وَ لَا الْعَسَلَ الَّذِي فِيهِ الْمَغَافِيرُ، وَ الْمَغَافِيرُ مَا يَبْقَى مِنَ الشَّجَرِ فِي بُطُونِ النَّحْلِ فَيُلْقِيهِ فِي الْعَسَلِ فَيَبْقَى لَهُ رِيحٌ فِي الْفَمِ.
وَ مَا ذَمَّ طَعَاماً قَطُّ. كَانَ إِذَا أَعْجَبَهُ أَكَلَهُ، وَ إِذَا كَرِهَهُ تَرَكَهُ وَ لَا يُحَرِّمُهُ عَلَى غَيْرِهِ، وَ كَانَ يَلْحَسُ الْقَصْعَةَ وَ يَقُولُ: آخِرُ الصَّحْفَةِ أَعْظَمُ الطَّعَامِ بَرَكَةً، وَ كَانَ إِذَا فَرَغَ لَعِقَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ الَّتِي أَكَلَ بِهَا وَاحِدَةً وَاحِدَةً، وَ كَانَ يَغْسِلُ يَدَهُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يُنَقِّيَهَا، وَ كَانَ لَا يَأْكُلُ وَحْدَهُ.
121- و فی الْمَكَارِمُ قَالَ: و كَانَ النَّبِيُّ(ص) يَشْرَبُ فِي أَقْدَاحِ الْقَوَارِيرِ الَّتِي يُؤْتَى بِهَا مِنَ الشَّامِ، وَ يَشْرَبُ فِي الْأَقَدَاحِ الَّتِي تُتَّخَذُ مِنَ الْخَشَبِ وَ الْجُلُودِ وَ الْخَزَفِ.
122- و فی المکارم عن النبی انه کان یشرب بکفه یصب الما ء فیها، ویقول: لیس اناء اطیب من الید.
123- و فی الکافی باسناده عن عبدالله بن سنان قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله و سلم ) يَذْبَحُ يَوْمَ الْأَضْحى كَبْشَيْنِ أَحَدَهُمَا عَنْ نَفْسِهِ، وَ الْآخَرَ عَمَّنْ لَمْ يَجِدْ مِنْ أُمَّتِه.
124- وَ من آدابه(ص) فی الخلوه ما فِي شَرْحِ النَّفْلِيَّةِ للشَّهِيدُ الثَّانِي عَنِ النَّبِيِّ (صلى الله عليه و آله) أَنَّهُ لَمْ يُرَ عَلَى بَوْلٍ وَ لَا غَائِطٍ.
125- و فی الجعفریات باسناده عن جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قال: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَخَّنَعَ غَطَّى رَأْسَهُ ثُمَّ دَفَنَهُ، وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَبْزُقَ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ، وَ كَانَ إِذَا أَرَادَ الْكَنِيفَ غَطَّى رَأْسَهُ.
126- و فی الکافی باسناده عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّانِي علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ: إِنَّا رُوِّينَا الْحَدِيثِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يَسْتَنْجِي وَ خَاتَمُهُ فِي إِصْبَعِهِ، وَ كَذَلِكَ كَانَ يَفْعَلُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام، وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ رَسُولِ اللَّهِ (ص): مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ؟ قَالَ: صَدَقُوا، قُلْتُ: فَيَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَفْعَلَ، قَالَ: إِنَّ أُولَئِكَ كَانُوا يَتَخَتَّمُونَ فِي الْيَدِ الْيُمْنَى وَ إِنَّكُمْ أَنْتُمْ تَتَخَتَّمُونَ فِي الْيُسْرَى، الحدیث.
127- و من آدابه(ص) عند المصائب و البلایا و فی الاموات و مایتعلق بها ما فی المَكَارِمُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا رَأَى مِنْ جِسْمِهِ بَثْرَةً اعَاذَ بِاللَّهِ وَ اسْتَكَانَ لَهُ وَ جَأَرَ إِلَيْهِ فَيُقَالُ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هُوَ بِبَأْسٍ، فَيَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُعَظِّمَ صَغِيراً عَظَّمَ، وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُصَغِّرَ عَظِيماً صَغَّرَ.
128- و فی الکافی باسناده عن جَابرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ السُّنَّةُ أَنْ يُحْمَلَ السَّرِيرُ مِنْ جَوَانِبِهِ الْأَرْبَعِ، وَ مَا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْ حَمْلٍ فَهُوَ تَطَوُّعٌ.
129- و فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَینِ بْنِ طرِيفٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهما السلام كَانَ جَالِساً وَ مَعَهُ أَصْحَابٌ لَهُ فَمَرَّ بِجَنَازَةٍ فَقَامَ بَعْضُ الْقَوْمِ وَ لَمْ يَقُمِ الْحَسَنُ علیه السلام فَلَمَّا مَضَوْا بِهَا قَالَ بَعْضُهُمْ: أَلَا قُمْتَ عَافَاكَ اللَّهُ فَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقُومُ لِلْجَنَازَةِ إِذَا مَرُّوا بِهَا ؟ فَقَالَ الْحَسَنُ علیه السلام: إِنَّمَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَرَّةً وَاحِدَةً، وَ ذَلِكَ أَنَّهُ مُرَّ بِجَنَازَةِ يَهُودِيٍّ وَ قد كَانَ الْمَكَانُ ضَيِّقاً فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ كَرِهَ أَنْ یَعْلُوَ رَأْسَهُ.
130- و فی دعوات القطب قال: كَانَ النبی(ص) إِذَا اتَبِعَ جِنَازَةً غَلَبَتْهُ كَآبَةٌ، وَ أَكْثَرَ حَدِيثَ النَّفْسِ، وَ أَقَلَ الْكَلَام.
131- و فی الجعفریات باسناده عن جعفر بن محمد عن آبائه عَنْ عَلِيِّ علیهم السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يَحْثُو ثَلَاثَ حَثَيَاتٍ مِنْ تُرَابٍ عَلَى الْقَبْرِ.
132- و فی الکافی باسناده عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَصْنَعُ بِمَنْ مَاتَ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ خَاصَّةً شَيْئاً لَا يَصْنَعُهُ بِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: كَانَ إِذَا صَلَّى عَلَى بالْهَاشِمِيِّ وَ نَضَحَ قَبْرَهُ بِالْمَاءِ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كَفَّهُ عَلَى الْقَبْرِ حَتَّى تُرَى أَصَابِعُهُ فِي الطِّينِ، فَكَانَ الْغَرِيبُ يَقْدَمُ أَوِ الْمُسَافِرُ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فَيَرَى الْقَبْرَ الْجَدِيدَ عَلَيْهِ أَثَرُ كَفِّ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَيَقُولُ: مَنْ مَاتَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ؟
133- و فی مسکن الفواد للشهید الثانی عن علىّ(ع) ان رسول اللَّه(ص) اذا عزّى قال: آجركم اللَّه و رحمكم، و اذا هنأ قال: بارك اللَّه لكم و بارك عليكم.
134- وَ من آدابه(ص) قی الوضوء و الغسل ما فی آیات الاحکام للقطب عن سُلَيْمَانُ بْنُ بُرَيْدَةَ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ يَتَوَضَّأُ لِكُلِّ صَلَاةٍ فَلَمَّا كَانَ عَامُ الْفَتْحِ صَلَّى الصَّلَوَاتِ بِوُضُوءٍ وَاحِدٍ فَقَالَ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ شَيْئاً مَا كُنْتَ صْنَعُتَهُ، فَقَالَ: عَمْداً فَعَلْتُهُ.
135- و فی الکافی باسناده عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): أَلَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)؟ فَقُلْنَا:بَلَى ؛ فَدَعَا بِقَعْبٍ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ، ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ، ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ كَفَّهُ الْيُمْنَى ثُمَّ قَالَ: هَكَذَا إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً ثُمَّ غَرَفَ مَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِينِهِ، ثُمَّ قَالَ: بِسْمِ اللَّهِ وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِينِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً، ثُمَّ غَمَسَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُمْنَى فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِيَمِينِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُسْرَى فأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ، وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَيْهِ بِبِلَّةِ يَسَارِهِ وَ بَقِيَّةِ بِلَّةِ يُمْنَاهُ.
قَالَ: وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ فَقَدْ يُجْزِیكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرَفَاتٍ: وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ، وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ، وَ مَا بَقِيَ مِنْ بِلَّةِ يَمِينِكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَى، وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يَسَارِكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَى.
قَالَ زُرَارَةُ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام سَأَلَ رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَحَكَى لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ.
136- و فی الامالی لمفید الدین الطوسی باسناده عن ابی هریره: أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ إِذَا تَوَضَّأَ بَدَأَ بِمَيَامِنِهِ.
137- و فی التهذیب با سنا ده عن ابی یصیر قال: سالت ابا عبدالله علیه السلام عن الوضو ء فقال: کان رسول الله(ص) یتوضا بمد من ما ء ویغتسل بصا ع.
138- و فی العیون باسناده عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیه السلام فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) : إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا تَحِلُّ لَنَا الصَّدَقَةُ، وَ أُمِرْنَا بِإِسْبَاغِ الطَّهُورِ، وَ لَا نُنْزِي حِمَاراً عَلَى عَتِيقَةٍ.
139- و فی التهذیب باسناده عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمَضْمَضَةُ وَ الِاسْتِنْشَاقُ مِمَّا سَنَ رَسُولُ اللَّهِ(ص).
140- و فیه باسناده عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَغْتَسِلُ بِصَاعٍ، وَ إِذَا كَانَ مَعَهُ بَعْضُ نِسَائِهِ يَغْتَسِلُ بِصَاعٍ وَ مُدٍّ.
141- و فی الجعفریات باسناده عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ علیهما السلام قَالَ: سَأَلَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ غُسْلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ جَابِر: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَغْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ: إِنَّ شَعْرِي كَثِيرٌ كَمَا تَرَى فَقَالَ جَابِرٌ: يَا حُرُّ لَا تَقُلْ ذَلِكَ فَشَعْرُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) كَانَ أَكْثَرَ وَ أَطْيَب.
142- و فی الهدایه للصدوق: قال الصادق علیه السلام غُسْلَ الْجُمُعَةِ سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ علی الرجال و النساء فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَر- الی ان قال- وقال الصادق علیه السلام: غسل یوم الجمعه طهور و کفاره لما بینهما من الذنوب من الجمعه الی الجمعه، قَالَ: والْعِلَّةُ فِي غُسْلِ الْجُمُعَةِ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانَتْ تَعْمَلُ لنَوَاضِحِهَا وَ أَمْوَالِهَا فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ حَضَرُوا الْمَسْجِدَ فَیتَأَذَّى النَّاسُ بِأَرْيَاحِ آبَاطِهِمْ فَأَمَرَ اللَّهُ النَّبِيَّ(ص) بِالْغُسْلِ فَجَرَتْ بِهِ السُّنَّة.
143- و من آدابه و سننه(ص) فی الصلاه و ما یلحق بها ما فی الکافی باسناده عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ بُكَيْرٍ قَالُوا: سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُصَلِّي مِنَ التَّطَوُّعِ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ، وَ يَصُومُ مِنَ التَّطَوُّعِ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ.
144- و فیه باسناده عن حنان قال: سأل عمروبن حریث ابا عبدالله علیه السلام و انا جالس فقال: جعلت فداک اخبرنی عن صلاه رسول الله(ص) فقَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يُصَلِّي ثَمَانِ رَكَعَاتٍ الزَّوَالَ، وَ أَرْبَعاً الْأُولى، وَ ثَمَانِيَ بَعْدَهَا، وَ أَرْبَعاً الْعَصْرَ، وَ ثَلَاثاً الْمَغْرِبَ وَ أَرْبَعاً بَعْدَ الْمَغْرِبِ، وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ أَرْبَعاً، وَ ثَمَانِيَ صَلَاةَ اللَّيْلِ، وَ ثَلَاثاً الْوَتْرَ وَ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ، وَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ رکعتین. قلت: جعلت فداک ان کنت اقوی علی اکثر من هذا یعذبنی الله علی کثره الصلاه ؟ فقال: لا و لکن یعذبک علی ترک السنه.
145- و فی التهذیب باسناده عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا يُصَلِّي مِنَ النَّهَارِ شَيْئاً حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ فَإِذَا زَالَتْ قَدْرَ نِصْفِ إِصْبَعٍ صَلَّى ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ فَإِذَا فَاءَ الْفَيْءُ ذِرَاعاً صَلَّى الظُّهْرَ، ثُمَّ صَلَّى بَعْدَ الظُّهْرِ رَكْعَتَيْنِ وَ يُصَلِّي قَبْلَ وَقْتِ الْعَصْرِ رَكْعَتَيْنِ، فَإِذَا فَاءَ الْفَيْءُ ذِرَاعَيْنِ صَلَّى الْعَصْرَ، وَ صَلَّى الْمَغْرِبَ (حِينَ ظ) تَغِيبُ الشَّمْسُ، فَإِذَا غَابَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ، وَ آخِرُ وَقْتِ الْمَغْرِبِ إِيَابُ الشَّفَقِ فَإِذَا آبَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ وَ آخِرُ وَقْتِ الْعِشَاءِ ثُلُثُ اللَّيْلِ.
وَ كَانَ لَا يُصَلِّي بَعْدَ الْعِشَاءَ حَتَّى يَنْتَصِفَ اللَّيْلُ ثُمَّ يُصَلِّي ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوَتْرُ وَ مِنْهَا رَكْعَتَا الْفَجْرِ قَبْلَ الْغَدَاةِ، فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ أَضَاءَ صَلَّى الْغَدَاةَ.
146- و فیه باسناده عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: وَذَكَرَ صَلَاةَ النَّبِيِّ(ص) قَالَ: كَانَ(ص) يُؤْتَى بِطَهُورٍ فَيُخَمَّرُ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ يُوضَعُ سِوَاكُهُ تَحْتَ فِرَاشِهِ، ثُمَّ يَنَامُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَإِذَا اسْتَيْقَظَ جَلَسَ ثُمَّ قَلَّبَ بَصَرَهُ فِي السَّمَاءِ، ثُمَّ تَلَا الْآيَاتِ مِنْ آلِ عِمْرَانَ: « إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»الْآيَاتَ، ثُمَّ يَسْتَنُّ وَ يَتَطَهَّرُ، ثُمَّ يَقُومُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيَرْكَعُ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ عَلَى قَدْرِ قِرَاءَتِهِ رُكُوعُهُ، وَ سُجُودُهُ عَلَى قَدْرِ رُكُوعِهِ، يَرْكَعُ حَتَّى يُقَالَ: مَتَى يَرْفَعُ رَأْسَهُ ؟ وَ يَسْجُدُ حَتَّى يُقَالَ: مَتَى يَرْفَعُ رَأْسَهُ.
ثُمَّ يَعُودُ إِلَى فِرَاشِهِ فَيَنَامُ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ يَسْتَيْقِظُ فَيَجْلِسُ فَيَتْلُو الْآيَاتِ وَ يُقَلِّبُ بَصَرَهُ الی السَّمَاءِ، ثُمَّ يَسْتَنُّ وَ يَتَطَهَّرُ وَ يَقُومُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيُصَلِّي الأَرْبَعَ رَكَعَاتٍ كَمَا رَكَعَ قَبْلَ ذَلِكَ.
ثُمَّ يَعُودُ إِلَى فِرَاشِهِ فَيَنَامُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَسْتَيْقِظُ و يَجْلِسُ و يَتْلُو الْآيَاتِ مِنْ آلِ عِمْرَانَ وَ يُقَلِّبُ بَصَرَهُ فِي السَّمَاءِ، ثُمَّ يَسْتَنُّ وَ يَتَطَهَّرُ وَ يَقُومُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيُوتِرُ وَ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الصَّلَاةِ.
147- و روی: انه(ص) کان یوجز فی نافلة الصبح یصلیها عند اول الفجرثم یخرج الی ا لصلاة.
148- و فی المحاسن باسناده عن عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَالَ فِي وَتْرِهِ إِذَا أَوْتَرَ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ سَبْعِينَ مَرَّةً، وَ وَاظَبَ عَلَى ذَلِكَ حَتَّى قضِيَ سَنَةٌ كَتَبَهُ اللَّهُ عِنْدَهُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحار.
و کان رسول الله(ص) یستغفر الله فی الوتر سبعین مره، و یقول: هذا مقام العائذ بک من النار سبعاً، الخبر.
149- و فی الفقیه: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يَقُولُ فِي قُنُوتِ الْوَتْرِ: اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيمَنْ هَدَيْتَ، وَ عَافِنِي فِيمَنْ عَافَيْتَ، وَ تَوَلَّنِي فِيمَنْ تَوَلَّيْتَ، وَ بَارِكْ لِي فِيمَا أَعْطَيْتَ، وَ قِنِي شَرَّ مَا قَضَيْتَ، فَإِنَّكَ تَقْضِي وَ لَا يُقْضَى عَلَيْكَ، سُبْحَانَكَ رَبِّ الْبَيْتِ، أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ وَ أُومِنُ بِكَ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ يَا رَحِيمُ.
150- و فی التهذیب باسناده عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا جَاءَ شَهْرُ رَمَضَانَ زَادَ فِي الصَّلَاةِ وَ أَنَا أَزِيدُ فَزِيدُوا.
151- و فی الکافی باسناده عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ عُمَرَ بْنَ حَنْظَلَةَ أَتَانَا عَنْكَ بِوَقْتٍ قَالَ: إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا – الی أن قال – قُلْتُ: و قَالَ: ان وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ إِلَّا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ إِذَا جَدَّ بِهِ السَّيْرُ أَخَّرَ الْمَغْرِبَ وَ يَجْمَعُ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ الْعِشَاءِ، فَقَالَ صَدَق.
152- وَ فی التهذیب باسناده عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ علیهم السلام أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الْمَمطِرَةِ يُؤَجرُ مِنَ الْمَغْرِبِ وَ يُعَجِّلُ فیَ الْعِشَاءِ يُصَلِّيهِمَا جَمِيعاً، وَ يَقُولُ: مَنْ لَا يَرْحَمْ لَا يُرْحَمْ.
153- و فیه باسناده عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ فِي سَفَرٍ أَوْ عَجَّلَتْ بِهِ الحَاجَةٌ يَجْمَعُ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ وَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاء الاخره، الخبر.
154- و فی الفقیه باسناده عن معاویه بن وهب عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال: کان الموذن یاتی النبی(ص) فی الحر فی صلاه الظهر فیقول له رسول الله(ص) : ابرد ابرد.
155- و فی الااحیا ء قال: و کان(ص) لا یجالس الیه احد وهو یصلی الا خفف صلاته واقبل علیه فقال: ا لك حاجة ؟ فا ذا فرغ من حاجاته عاد الی صلاته.
156- وَ فِي كِتَابِ زُهْدِ النَّبِيِّ لجَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّيُّ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ ترْبَدُّ وَجْهُهُ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ، وَ كَانَ لِصَدْرِهِ أَوْ لِجَوْفِهِ أَزِيزٌ كَأَزِيزِ الْوْجَلِ.
157- وَ فِيه قَالَ: و فی رِوَايَةٍ أُخْرَى: أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ كَأَنَّهُ ثَوْبٌ مُلْقًى.
158- و فی البحار قال: قالت عائشه: كان رسول الله(ص) يحدثنا و نحدثه فإذا حضرت الصلاة فكأنه لم يعرفنا و لم نعرفه.
159- و فی المجالس لمفید الدین الطوسی باسناده الی علی علیه السلام فی کتابه الی محمد بن ابی بکر حین ولاه مصر – الی ان قال – ثُمَّ انْظُرْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ أَتَمَ النَّاسِ صَلَاةً، وَ أَخَفَّهُمْ عَمَلًا فِيهَا.
160- وَفی الجعفریات باسناده عن جعفر بن محمد عن آبائه عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قال: کاَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) إِذَا تَثَاءَبَ فی الصَلَاةً رَدَّهَا بِيَده الیمنیِ.
161- و فی العلل باسناده عن هشام بن الحکم عن ابی الحسن موسی علیه السلام فی حدیث قال: قلت له: لای عله یقال فی الرکوع:سبحان ربی الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ؟ و یقال فی السجود: سبحان ربی الاعلی و بحمده ؟ فقال: یا هشام ان رسول الله(ص) لما اسری به، و صلی و ذکر ما رای من عظمه الله ارتعدت فرائصه و ابترک علی رکبتیه، و اخذ یقول: سبحان ربی الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ، فَلَمَّا اعْتَدَلَ مِنْ رُكُوعِهِ فانماً نَظَرَ إِلَيْهِ فِي مَوْضِعٍ أَعْلَى مِنْ ذَلِكَ خَرَّ عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ فَلَمَّا قَالَهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ سَكَنَ ذَلِكَ الرُّعْبُ فَلِذَلِكَ جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ.
162- فی التنبیه الخواطر للشیخ ورام بن ابی فراس عن النعمان قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُسَوِّي صُفُوفَنَا كَأَنَّمَا يُسَوِّي بِهَا الْقِدَاحَ حَتَّى رَأَى أَنَّا قَدْ اغَفَلْنَا عَنْهُ، ثُمَّ خَرَجَ يَوْماً و قَامَ حَتَّى كَادَ أَنْ يُكَبِّرَ فَرَأَى رَجُلًا بَادِئاً صَدْرُهُ فَقَالَ: عِبَادَ اللَّهِ لَتُسَوُّونَ صُفُوفَكُمْ أَوْ لَيُخَالِفَنَّ اللَّهُ بَيْنَ وُجُوهِكُم.
163- وَ فیه عَنْ أَبِن مَسْعُودٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَمْسَحُ مَنَاكِبَنَا فِي الصَّلَاةِ وَ يَقُولُ: اسْتَوُوا وَ لَا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُكُم، الخبر.
164- و فی الفقیه باسناده عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: اعْتَكَفَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي الْعَشْرِ الْأُوَلِ ثُمَّ اعْتَكَفَ فِي الثَّانِيَةِ فِي الْعَشْرِ الْوُسْطَى، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يَعْتَكِفُ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِر.
165- و فیه قال: قَالَ أَبِوعَبْدِ اللَّهِ عليه السلام،: كَانَتْ بَدْرٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَلَمْ يَعْتَكِفْ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فَلَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ قَابِلٍ اعْتَكَفَ عَشْرَيْنِ: عَشْراً لِعَامِهِ، وَ عَشْراً قَضَاءً لِمَا فَاتَهُ.
166- و فی الکافی باسناده عَنِ الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ (یعنی من شهر رمضان) اعْتَكَفَ فِي الْمَسْجِدِ، وَ ضُرِبَتْ لَهُ قُبَّةٌ مِنْ شَعْرٍ، وَ شَمَّرَ الْمِیزَرَ، وَ طَوَى فِرَاشَهُ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ: وَ اعْتَزَلَ النِّسَاءَ؟ قَالَ: أَمَّا اعْتِزَالُ النِّسَاءِ فَلَا.
167- و من آدابه و سننه(ص) فی الصیام ما فی الفقیه باسناده عن محمد بن مروان قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَصُومُ حَتَّى يُقَالَ: لَا يُفْطِرُ، وَ يُفْطِرُ حَتَّى يُقَالَ: لَا يَصُومُ، ثُمَّ صَامَ يَوْماً وَ أَفْطَرَ يَوْماً، ثُمَّ صَامَ الْإِثْنَيْنِ وَ الْخَمِيسَ، ثُمَّ آلَ من ذَلِكَ إِلَى صِيَامِ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فی الشَّهْرِ: الْخَمِيسِ فِي أَوَّلِ الشَّهْرِ، وَ اَرْبِعَاءِ فِي وَسَطِ الشَّهْرِ، وَ الْخَمِيسِ فِي آخِرِ الشَّهْرِ، وَ كَانَ(ص) يَقُولُ: ذَلِكَ صَوْمُ الدَّهْر. و قَدْ كَانَ أَبِي علیه السلام يَقُولُ: مَا مِنْ أَحَدٍ أَبْغَضَ إِلَي الله مِنْ رَجُلٍ يُقَالُ لَهُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَفْعَلُ كَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُ: لَا يُعَذِّبُنِي اللَّهُ عَلَى أَنْ أَجْتَهِدَ فِي الصَّلَاةِ و الصوم كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) تَرَكَ شَيْئاً مِنَ الْفَضْلِ عَجْزاً عَنْهُ.
168- و فی الکافی باسناده عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَوَّلَ مَا بُعِثَ يَصُومُ حَتَّى يُقَالَ: مَا يُفْطِرُ وَ يُفْطِرُ حَتَّى يُقَالَ: مَا يَصُومُ: ثُمَّ تَرَكَ ذَلِكَ وَ صَامَ يَوْماً وَ أَفْطَرَ يَوْماً وَ هُوَ صَوْمُ دَاوُدَ، ثُمَّ تَرَكَ ذَلِكَ وَ صَامَ الثَّلَاثَةَ الْأَيَّامِ الْغُرِّ، ثُمَّ تَرَكَ ذَلِكَ وَ فَرَّقَهَا فِي كُلِّ عَشَرَةِ يَّوماً: خَمِيسَيْنِ بَيْنَهُمَا أَرْبِعَاءُ فَقُبِضَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يَعْمَلُ ذَلِكَ.
169- و فیه باسناده عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ قَالَ: قُبِضَ النَّبِيُّ(ص) عَلَى صَیامِ شَعْبَانَ وَ رَمَضَانَ وَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ من كُلِّ شَهْر.
170- و فی نوادر احمد بن محمد بن عیسی عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ صَوْمِ شَعْبَانَ أَصَامَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) ؟ قَالَ: نَعَمْ وَ لَمْ يَصُمْهُ كُلَّهُ، قُلْتُ: كَمْ أَفْطَرَ مِنْهُ ؟ قَالَ: أَفْطَرَ: فَأَعَدْتُهَا وَ أَعَادَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَا يَزِيدُنِي عَلَى أَنْ أَفْطَرَ، ثُمَّ سَأَلْتُهُ فِي الْعَامِ الُقْابِلِ عَنْ ذَلِكَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ ذَلِك،
171- وَ فی المکارم عن أَنَسقَال: كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) شَرْبَةٌ يُفْطِرُ عَلَيْهَا وَ شَرْبَةٌ لِلسَّحَرِ، وَ رُبَّمَا كَانَتْ وَاحِدَةً وَ رُبَّمَا كَانَتْ لَبَناً، وَ رُبَّمَا كَانَتِ الشَّرْبَةُ خُبْزاً يُمَاث.
172- و فی الکافی باسناده عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَوَّلُ مَا يُفْطِرُ عَلَيْهِ فِي زَمَنِ الرُّطَبِ الرُّطَبُ وَ فِي زَمَنِ التَّمْرِ التَّمْرُ.
173- و فیه باسناده عن السکونی عن جعفر عن أبيه علیهما السلام قال: كان رسول اللَّه(ص) إذا صام و لم يجد الحلواء أفطر على الماء، و فی البعض الروایات: انه ربما افطر علی الزبیب.
174- و فی المقنعه روی غن آل محمد علیهم السلام أنهم قالوا: يُسْتَحَبُّ السَّحُورُ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ، و روي أن أفضله التمر و السويق لمکان استعمال رسول الله(ص) ذلك.
175- و فِي المَكَارِمِ عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ الْهَرِيسَةَ أَكْثَرَ مَا يَأْكُلُ وَ يَتَسَحَّرُ بِهَا.
176- و فی الفقیه قال: وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ أَطْلَقَ كُلَ أَسِيرٍ وَ أَعْطَى كُلَّ سَائِلٍ.
177- وَ فی الدعائم عَنْ علی علیه السلام قال: کانَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَطْوِي فِرَاشَهُ وَ يَشُدُّ مِیزَرَهُ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، وَ كَانَ يُوقِظُ أَهْلَهُ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ، وَ كَانَ يَرُشُّ وُجُوهَ النِّيَامِ بِالْمَاءِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ، وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ علیه السلام لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا يَنَامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ تُدَاوِيهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ، وَ تَقُولُ: مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا.
178- و فی المقنع: و السنة أن يفطر الرجل في الأضحى بعد الصلاة و في الفطر قبل الصلاة.
179- وَ من آدابه(ص) فی قراءه القران و الدعاء ما فی مجالس الشیخ باسناده عن ابی الدنیا عن انیرالمومنین علیه السلام قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا يَحْجُزُهُ عنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ إِلَّا الْجَنَابَة.
180- وَ فی المجمع عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يُقَطِّعُ قِرَاءَتَهُ آيَةً آيَةً.
181- و فی تفسیر ابی الفتوح: كَانَ(ص) لَا يَرْقُدُ حَتَّى يَقْرَأَ الْمُسَبَّحَاتِ، وَ يَقُولُ: فِي هَذِهِ السُّوَرِ آيَةٌ هِيَ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ آيَةٍ: قَالُوا وَ مَا الْمُسَبَّحَاتُ ؟ قَالَ: سُورَةُ الْحَدِيدِ وَ الْحَشْرِ وَ الصَّفِّ وَ الْجُمُعَةِ وَ التَّغَابُن.
182- و فی درر الءالی لابن ابی جمهور عن جابر قال: کان النبی(ص) لا ینام حتی یقرا تبارک و الم التنزیل.
183- و فی مجمع البیان: و روی علی بن ابی طالب علیه السلام قال: کان رسول الله(ص) یحب هذه السوره: سبح اسم ربک الاعلی، و اول من قال: «سبحان ربی الاعلی» میکائیل.